بایگانی

بایگانی فوریه

صرفا جهت یادآوری: که توانستید…

8 فوریه 2013 ۱۰ دیدگاه

 

صرفا برای یادآوری تحقق شعار سال ۱۳۸۴ بله درست فکر کردید:

«ما می توانیم»

و توانستید، خسته هم نباشید. 

و شما که به توانایی های آنها شک دارید، این جدول را روی دسکتاپ کامیپوترتان سیو کنید، یا پرینت بگیرید و جلوی چشمتان نصب کنید، تا یادتان نرود، که توانستند…. 

جدول قیمت برخی از اقلام مصرفی در مرداد ماه ۱۳۸۴ و حال حاضر(قیمت ها به ریال)

nerkh2

برای دیدن جدول در ابعاد بزرگتر روی آن کلیک کنید

منبع اطلاعات موجود در جداول: بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران| خبرگزاری فارس| میادین میوه و تربار شهرداری 

 

یک نامه به یک بولتن نیوزی

3 فوریه 2013 ۱ دیدگاه

پریشب بود گمانم که همسر یکی از بازدداشتی های اخیر در صفحه خود نوشته بود «در گوشی ات سیو کنی اوین» اشاره داشت به اینکه چشم انتظار تماس همسرش از اوین است و شماره را سیو کرده، امروز هم مطلبی را در بولتن خواندم.(اینجا)

در مطلب سوالات پر شماری مطرح شده که به بخشی از آنها در اینجا اشاره می کنم.

۱) نوشته شده است «روزنامه نگار چه جایگاهی در شرایط حساس کنونی دارد و در شرایطی که مردم به این رسانه هاو روزنامه نگاران اعتماد دارند، روزنامه نگار چگونه باید عمل کند که از منافع ملی و امنیت مردم دفاع کند و به اعتماد مردم درست پاسخ بگوید و مدافع منافع مردم وامنیت کشور باشد؟»

پاسخ: دوستان عزیز، اتفاقا اصل سوتفاهم بین روزنامه نگاران و شما همینجاست. روزنامه نگار یک قلم دارد، از این قلم هم امرار معاش می کند، هم یک سری وظایف برای خود تعریف کرده است. اگر قرار بود روزنامه نگار مدافع امنیت ملی باشد، که دیگر می رفت و استخدام یکی از نهادهای خاص می شد.

روزنامه نگار وظیفه خود می داند که راوی شرایط موجود باشد. تمنا می کنم این را متوجه شوید، اگر من روزنامه نگار می نویسم “گوشت گران شده” یا “برنج کم است” یا “قیمت دلار بالا رفته” بخدا قسم که ما بالا نبردیم، ما برنج را کم نکردیم، گوشت را گران نکردیم، جمشید بسم الله اسم مستعار ما نیست… ما می نویسیم.

تا بحال فکر کردید چرا مردم با وجود روزنامه های “کثیر الانتشار” دولتی و شبه دولتی و صدا و سیما با آن بودجه افسانه ای … به روزنامه های مستقل با تیراژ های کمتر از ۲۰ هزار نسخه اعتماد می کنند؟

این به همان تعریف اولیه بر میگردد، در روزنامه ۲۰ هزار نسخه ای، وقتی مردم برای معیشتشان دچار مشکل شدند، مثل صدا و سیما و روزنامه های دولتی، رپرتاژ آگهی از وضعیت بی مانند زندگی و رفاه مردم در تهران تهیه نمی شود.

مردم “شعور” دارند، میبینند چه کسی راست می گوید.

اگر واقعا ما را آنقدر “داخل آدم” می دانید که وظیفه سنگین حمایت از امنیت ملی و منافع مردم را بر دوش ما می گذارید، باید عرض کنم حمایت از امنیت مردم سرپوش گذاشتن بر فساد یک عده خاص نیست.  چرا باید کل یک مجموعه به خاطر اشتباهات یک یا چند نفر یا یک گروه محدود زیر سوال برود؟

شما به خاطر یک نفر، کل سیستم خودتان را قربانی می کنید، روزنامه نگاری که مردم به او اعتماد دارند می گوید آن یک نفر “خطا کار” باید کنار برود تا کل سیستم زیر سوال نرود.

کدام به امنیت ملی و مردم نزدیک تر است؟

۲) در شرایط گسترش اطلاع رسانی و عصر اطلاعات، در کنار نقاط قوت و مزیت های مثبت اطلاع رسانی چگونه باید عمل شود که دشمن و بدخواهان برای جاسوسی و کسب اطلاعات، سیاه نمایی و تضعیف کشور از آن بهره نبرند و نتوانند از طریق شبکه های اجتماعی و… به ایران ضربه بزنند؟

پاسخ: چند روز قبل فکر می کردم بعد از به قول شما «فتنه ۸۸» چه اتفاق خاصی افتاده؟ به عقب برگردیم، یادم هست تا سال ۸۶ یا ۸۷  همین بی بی سی فارسی که به لطف خود شما در حد کل سازمان های امنیتی دشمنان بالا برده شده، اصلا فیلتر هم نبود، یادم هست آن زمان ها خبرهایی هم درباره مذاکراتی برای تاسیس دفتر بی بی سی در تهران با وزارت ارشاد خودمان منتشر شده بود.

چه شد که بی بی سی این غول بی شاخ و دم شد؟ بازهم به همان تعریف اول باید بر گردیم، ببینید هیچ دودی بی آتش نیست.

این دود سیاه بی اعتمادی مردم به شما، آتشش جای دیگر است. ما روایت گر دود هستیم، شما به جای خاموش کردن آتشی که جای دیگر روشن شده، با ما برخورد می کنید.

دوستان عزیز

مردم اصلا خیلی از ما را نمیشناختند، آنقدر از رسانه ملی شما «عملکرد جانبدارانه» دیدند، آنقدر دروغ شنیدند، آنقدر به شعورشان توهین کردید که مردم به سمت ما آمدند.  اگر اینکه مردم به ما اعتماد دارند ناراحتی شماست، شما خودتان متهم ردیف اول هستید.

ما نمی توانیم «سپید نمایی» کنیم وقتی اوضاع «سیاه» باشد. برادرم، اگر ما هم «سپید نمایی» می کردیم، ما هم و همکاران خوبمان هم در صدا و سیما شده بودند مجری، یا یکی از آن خبرنگارانی که در اوج مشکلات اقتصادی مردم، نوشته جلوی مردم میگیرند تا مردم از روی ان بخوانند و مصاحبه های سفارشی تهیه کنند.

۳) پرسیدید: مرجع تشخیص نوع اطلاعات و مشاوره ای که نباید به رسانه های بیگانه از جمله بی بی سی و رادیو زمانه و… داده شود کدام نهاد است و نوع رابطه روزنامه نگاران و مسوولین امنیت و قضایی کشور چگونه باید باشد که از اطلاعات و فضای کشور محافظت شود و دشمن نتواند از آن استفاده کند و به تحقیرملت ایران، تضعیف نظام و جاسوسی و تبلیغ علیه کشور مبادرت کند؟ وظیفه وزارت ارشاد به عنوان متولی رسانه های کشور و وزارت اطلاعات به عنوان متولی امنیت کشور و دادگستری به عنوان متولی قضایی و حقوقی کشور در این رابطه چیست و آیا روزنامه نگاران، متناسب با شرایط کشور توجیه شده اند و به آنها تذکرها و نکات حساس توصیه شده است؟ آیا متناسب با شرایط کشور، به رسانه ها، مشورت های لازم داده شده است. آیا می توان روش دیگری را پیگیری کرد که بدون دستگیری و بازداشت روزنامه نگاران، تذکرات و توصیه ها به موقع منتقل شود و تبادل نظر بین دو طرف صورت گیرد تا نیازی به بازداشت روزنامه نگاران نباشد؟

پاسخ: اینجا می خواهم بگوییم«ای خدا پدر و مادرت را بیامرزد»

ما هم از همان اول سوالمان این است، بالاخره به تفاهم رسیدیم. شما یک قانون بنویسید که «چت کردن» با هر کسی که خارج از ایران است ممنوع است.

اگر قانون نوشته شد و بازهم کسی چت کرد، آن وقت بیایید یقه ما را بگیرید. پس قصه قصه مصاحبه با رسانه های بی گانه بود از اول. مسئول دولتی شما از همین نمایندگان مجلسی که الان حکم به حمایت از بازدداشت ها صادر می کنند با همین شبکه های آن ور آبی مصاحبه می کنند(اسم ببرم؟ تاجیک، شجونی، قنبری و…) یکبار شده بروید یقه انها را بگیرید؟

چطور وقتی شجونی یا این اقای مداح با نوشابه امیری و مسیح علی نژاد مصاحبه می کنند، می گویید اغفال شدند. آن وقت خبرنگاران و روزنامه نگاران جاسوسی کردند و پول هم گرفتند؟

وانگهی، ما ننویسیم دلار چرا بالا رفته، دولت چرا ذخایر را حراج کرده و… که یک وقت بی بی سی نبینید؟ این که خودش بها دادن و پذیرش ضعف ما در برابر بی بی سی فارسی و … است.

دوستان عزیز

به جای اینکه از ایین رسانه ها اینطور غول درست کنید، بهتر نیست خودتان به آنها مشروعیت ندهید؟ شما تلویحا به مقبولیت آنها اعتراف می کنید.

۴) نوشته شده: «اما نباید نقاط ضعف کشور و مسائل یک خانواده را به گونه ای به رسانه معاند خارجی انتقال دهند که آنها با فضاسازی علیه کشور، به تبلیغ علیه ایران و تضعیف ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور بپردازند و وضعیت ایران را از هر لحاظ نامناسب جلوه دهند. »

پاسخ: راستش را بخواهید دوست دارم حرفتان را قبول کنم. اما یک تجربه شخصی هنوز هم در ذهنم چرخ می زند. سال ۱۳۸۹ بود که بازدداشت کوتاهی شدم. بعد از آن هم دادگاهی شدم و یک حکم هم گرفتم(که انشالله ذخیره آخرتم باشد) شاید نویسنده این مطلب بولتن تا بحال بازجویی نشده باشد.

اما راستش را بخواهید سخت است که  یک هفته هر روز در اتاق بازجویی مقابل بازجو تفهیم اتهام شوی که «تبلیغ علیه نظام کردی» بپرسی چطور؟ بگویند «با روز آنلاین همکاری کردی» تو مصداق بخواهی بعد «یک برگ پرینت» به تو نشان بدهدند.

پرینت چیست؟ این لینک

حضرتعباسی نگاه کنید ببینید آخر این نوشته منبع را کجا زده؟

بنده یک هفته توضیح میدادم که آقای برادر، والله بخدا اصلا زشت است که مطلبی با تیتر «کیلویی ۵۰۰ تومان خون صادر می کنیم» مصداق جرمی به بزرگی «تبلیغ علیه نظام» باشد. نظام که فقط سازمان انتقال خون نیست.

ولله، بخدا، من برای روزآنلاین این را ننوشتم، در روزنامه پول نوشتم با تیراژ نهایتا ۸ هزار نسخه، یک بنده خدایی آن ور آب این را از روی سایت روزنامه برداشته و گذاشته روی سایت، آخر مطلب هم که نوشته منبع کجاست.

به من چه در آمار گمرک این آمده.

جالب آنکه دادگاه این مطلب هم در دادگاه مطبوعات برگزار شد و حقیر از اتهام نشر اکاذیب تبرئه هم شدم، اما اتهام تبلیغ علیه نظامم همچنان به قوت خود باقی است.

خب من این تجربه شخصی را دارم، چطور فکر کنم دوستانم با شبکه های خارجی همکاری داشتند؟

شما یک بخشنامه بدهید که سایت های روزنامه های داخلی را ببندند که دیگر آنها نتوانند مطالب روزنامه های ما را ببینید.

شما بولتنی های عزیز

ظاهرا دستتان به برادران می رسد، سر جدتان شمما اهل رسانه ای برایشان توضیح بدهید که ولله بخدا، از روی سایت روزنامه ها مطالب را بر میدارند.

وقتی بر میدارند ما به آنها ندادیم. وقتی اسم ما را از فلان شبکه می خوانند، ما نگفتیم بخوانید، خودشان خواندند.

می گویید خانواده ایم.

من نمیدانم شما چجور خانواده ای دیدید، یا تعریفتان از خانواده چیست.

در خانواده های ما رسم نیست، برادر برادر را زندانی کند.

در خانواده های ما رسم نیست برادر به برادر اتهام جاسوسی بزند.

شما خودتان ما را اخراج کردید، همین خبرهای آخرتان را بخوانید. بغض و کینه را در سطر به سطر و واژه به واژه خبرهایتان می شود دید.

چه کسی تخم این کینه و دشمنی را بین ما کاشته، او را بگیرید، او مقصر است.

نه پژمان موسوی با یک دنیا عشق به کشورش و خوبی ها، چه بهتر که زندگی ما را هم چک کنید، چیزی برای پنهان کاری ندارم، بنده بنا بر اصول خودم، همیشه خط قرمزی برای کار داشتم و آن هم همکاری با رسانه های خارجی بوده، ضمن اینکه اعتقاد دارم خود شما استعداد ها و ظرفیت های بی شماری را از کشور با همین تخم کینه و بد بینی و دشمنی به خارج صادر کردید و عملا «بی بی سی فارسی» که انقدر از آن غول ساختید، محصول دستان پر توان خود شماست.

همه استعدادهایی که حالا در بی بی سی هستند را خود شما شرایط رفتنشان را فراهم کردید. با همین بگیر و ببندها…

صدا و سیمای شما وقتی به روزنامه نگار داخلی منتقد شما تریبون نمی دهد، جا برای بی بی سی فارسی باز می شود. بی بی سی فارسی را چرا مردم نگاه می کنند؟

صدا و سیمای شما بدون زحمت و دردسر در دسترس عموم است. تا بحال پرسیدید با این مشکلاتی که از زمین و اسمان آنتن ها را جمع می کنند، این پارازیت هایی که خود شما و خانواده هایتان را هم در معرض بیماری های جسمی قرار داده، چرا مردم بی بی سی و صدای امریکا نگاه می کنند؟

اصلا امکانات این ها با امکانات صدا و سیمای شما قابل مقایسه است؟

یک کلمه بگویم «به شعور مردم ایمان بیاورید» وقتی شما تریبون به استعدادی مثل پوریا عالمی نمی دهید، بی بی سی فارسی خوب میداند او چه پدیده ای است، مطالبش را می خواند و مردم هم جذبش می شوند.

به همین سادگی، خبری از دست های پشت پرده نیست.

خیلی وقت ها مسائل حل نمی شوند، چون بیش از حد پیچیده شدند.

باور کنید “۲ ضرب در۲ برابر با ۴” است، لازم نیست برای حل این رابطه ساده معادله چند مجهولی طرح کنید.

خیلی به ما آسیب زدید، خانواده های زیادی را شب های زیادی در دلشوره و دلهره نگهداشتید.

نویسنده بولتن نیوز و بولتن نیوزها هم مقصر نیستند، مثل ما که مقصر نیستیم.

ما همه برادریم، ما همه در یک کشور بدنیا امدیم، در یک کشور بزرگ شدیم، شاید تا قبل از ۸۴ و ۸۸ هم همکار بودیم.

قبل از همه این مرز های خیالی و دروغی و پر از کینه، ما همه انسان و هم وطن هستیم.

بیایید با هم، به جای اینکه همدیگر را متهم کنیم، کمک کنیم تا اوضاع درست شود.

پارازیتی که برای بی بی سی می فرستید، هم روی من اثر می گذارد، هم روی بچه شما. هیچ کس دوست ندارد مردم فقیر باشند، تنها راه خلاصی از دست همین غول بی شاخ و دمی که خودتان ساختید و اسمش را بی بی سی گذاشتید، همدلی در داخل است.

پوریا عالمی دوست خوب من، یک استعداد است که عاشق میهن و وطنش است. پژمان موسوی دوست خوب دیگرم، انسانی فرهیخته و با شخصیت است که تا بحال ندیدیم در حد غیبت پشت سر کسی خیانت کند.

ما کمک کنیم نه به دسته و گروهی، به کشورمان، به مردممان، به همه آن چیزهایی که ما را ساختند، وظیفه مان هم همین است.

شما یک قدم بردارید برای خاموش کردن آتش این فتنه بدبینی و برادر کشی و اتهام تخم این کینه را بزنید، ما صد قدم برای زدودن سیاهی دود این آتش بر میداریم.

راستی، دلم هنوز از آن نوشته همسر یکی از بازدداشتی ها که نوشته بود «در گوشی ات سیو کنی اوین» از اینکه کارت عروسی یکی دیگر از بازدداشتی ها برای ۵شنبه بین اقوام توزیع شده، دلم هنوز خون است.

شما که رسانه ای هستید، بیایید به جای اینکه این نفرت و کینه هر روز بیشتر شود، کمک کنید تا وضع بهتر شود.

از این نوشته شما مثل نوشته های قبلی بوی انتقام نمی آمد.

فردا روز اگر این کشور که همه مان عاشقش هستیم اتفاقی برایش بیافتد، همه ما کم و زیاد به یک اندازه متضرر می شویم.

حتی آن خبرنگار بی بی سی هم که به دلایلی از ایران رفته، خانواده اش در همین کشور است.

می دانم این نوشته هم در “اراده پولادین” بعضی ها برای تداوم این چند دستگی ها اثری نمی گذارد، دردلی بود که خیلی وقت بود بغض گلویم بود.

بعد از خودکفایی «فوب خلیج‌فارس» چرا؟

3 فوریه 2013 ۱ دیدگاه

 

اما یک اتفاق مهم هم این وسط رخ داد. آمریکایی‌ها طرحی را در سنا تصویب کردند که براساس آن دیگر شرکت‌ها حق صادرات بنزین به ایران را نداشتند. سوم مرداد ۱۳۸۹ احمدی‌نژاد در پنجمین جشنواره ملی کارآفرینان برتر گفت: «می‌گویند که بنزین را تحریم می‌کنیم. این از آرزوهای من است که بنزین تحریم شود. ظرف دو روز ۱۷‌میلیون لیتر جایگزین می‌کنیم.»

از اینجا بود که ماجرای تولید بنزین در داخل کلید خورد. صادق که باشیم، دیگر امروز در آمار گمرک خبری از واردات بنزین نیست. بنزین مصرفی مردم هم‌اکنون تماما تولید داخل است.  این شب‌ها پیچ تلویزیون را باز کنید، حتما یکی از آن آگهی‌های «مهر ماندگار» را خواهید دید. قیمت‌گذاری برای بنزین براساس قیمت فوب خلیج‌فارس، برای وقتی بود که دولت ناگزیر از واردات بنزین بود، نه وقتی که رییس‌جمهور «به آرزوی خود رسید» و صادرات بنزین به ایران تحریم شد.  اصولا در سال ۱۳۹۱ که دیگر حتی یک قطره بنزین از خارج به کشور وارد نمی‌شود و الحمدلله در تولید این محصول مهم خودکفا شده‌ایم دیگر سخن گفتن از قیمت فوب خلیج‌فارس چه مفهومی دارد؟ ایران که دارای ذخایر عظیم نفت است، متخصصان داخلی نیز با تکیه بر ظرفیت‌های داخلی و منابع داخلی بنزین را تولید می‌کنند، چرا باید معیار و ملاک قیمت‌گذاری آن «فوب خلیج‌فارس» باشد؟

اگر قیمت‌گذاری‌ها، آن هم در مورد کالاهای پر‌اهمیتی مثل سوخت باید جهانی باشد، بنابراین باید میزان دستمزد و درآمد مصرف‌کنندگان نیز باید جهانی باشد

 

 

این روزها که مجددا بحث تعیین قیمت بنزین مطرح شده است، رسانه‌ها مدام در حال گفت‌وگو با مسوولان هستند، مسوولانی که درباره افزایش قیمت بنزین در آینده نزدیک توضیحاتی را مطرح می‌کنند. در همین راستا سایت بولتن نیوز دیروز با غلامرضا اسداللهی نماینده مردم تربت‌جام و عضو هیات‌رییسه کمیسیون بودجه در مجلس شورای اسلامی گفت‌وگویی انجام داده که وی مدعی شده بود: « احتمالا با توجه به مذاکرات صورت‌گرفته و قانون؛ باید قیمت بنزین ۹۰‌درصد قیمت سوخت فوب خلیج‌فارس باشد»و بعد نگارنده استدلال کرده که: «با این اظهارنظر اسداللهی با توجه به آنکه قیمت هر گالن سوخت سه‌دلار و هر لیتر آن ۷۵ سنت است اگر نزخ دلار را در بازار ایران حدود سه‌هزارو۸۰۰ تومان در نظر بگیریم، قیمت هر لیتر فوب بنزین خلیج‌فارس سه‌هزار تومان می‌شود که ۹۰‌درصد آن چیزی معادل دوهزارو۵۰۰ تا دوهزارو۷۰۰ تومان خواهد بود.»

***

«قیمت فوب خلیج‌فارس»، این اصطلاحی است که هشت سال می‌شود مردم ما با آن هرازچندی مواجه می‌شوند. تاریخ تولد همه‌گیری این «فوب خلیج‌فارس» با تولد دولت نهم گره خورده است. فوب خلیج‌فارس برای خود حکایتی دارد، حکایتی که هر بار موقع افزایش قیمت بنزین برای مردم تعریف می‌کنند. اما ماجرا از کجا شروع شد و به کجا رسید؟
یک) بازگردیم به سال‌های قبل، یکی از مصوبات جنجالی مجلس هفتم طرح تثبیت قیمت‌ها بود که براساس آن دولت خاتمی را از افزایش تدریجی قیمت برخی اقلام یارانه‌دار، همچون سوخت و کالاهای عمومی با وجود مخالفت دولت وقت «منع» می‌کرد. حدادعادل این طرح را «هدیه» مجلس هفتم به مردم نامید. اما، بعد از روی‌کار‌آمدن محمود احمدی‌نژاد ورق برگشت. مجلس هفتم طرح سهمیه‌بندی بنزین را در اسفند ماه سال ۱۳۸۴، اندکی پس از روی‌کار‌آمدن دولت نهم تصویب کرد.

 

دو) شاید یادتان رفته باشد، درباره وقتی حرف می‌زنیم که بنزین لیتری صد تومان بود!سال ۱۳۸۵ به گمانه‌زنی درباره سرنوشت بنزین گذشت و نهایتا در سال ۱۳۸۷ اتفاق افتاد. کارت‌های سوخت توزیع شدند، دولت قصد داشت بنزین را سهمیه‌بندی کند.  تغییر نوع مصرف بنزین مردم حواشی زیادی داشت، خرید وانت‌بار برای بهره‌مندی از کارت سوخت، انبوه اس‌ام اس‌های طنز و صف‌های طویل بنزین مقابل پمپ‌بنزین‌ها بخشی از آنها بود.  این حوالی بود که دکتر احمدی‌نژاد مقابل «حیدری» می‌نشست و از «قیمت فوب خلیج‌فارس»‌می‌گفت.
چنین مضامینی در سخنان دکتر به چشم می‌خورد که دولت برای واردات بنزین هزینه می‌کند و آن وقت عده‌ای آن را ارزان‌تر مصرف می‌کنند.  دولت بنزین را فلان‌قدر وارد می‌کند و ارزان‌تر به‌فروش می‌رساند. قیمت فوب خلیج‌فارس بنزین الان فلان قدر است، اما ما هر لیتر آن را فلان قدر پایین‌تر از قیمت اصلی عرضه می‌کنیم و…  بنزین سهمیه‌بندی شد، بنزین آزاد هم‌گران شد. اول ۱۰۰ تومان سهمیه و ۴۰۰ تومان آزاد، امروز ۴۰۰ تومان بنزین سهمیه‌ای و ۷۰۰ تومان بنزین آزاد.

 

سه) اما یک اتفاق مهم هم این وسط رخ داد. آمریکایی‌ها طرحی را در سنا تصویب کردند که براساس آن دیگر شرکت‌ها حق صادرات بنزین به ایران را نداشتند. سوم مرداد ۱۳۸۹ احمدی‌نژاد در پنجمین جشنواره ملی کارآفرینان برتر گفت: می‌گویند که بنزین را تحریم می‌کنیم. این از آرزوهای من است که بنزین تحریم شود. ظرف دو روز ۱۷‌میلیون لیتر جایگزین می‌کنیم. همه کارها را انجام داده‌ایم و کلیدش آماده و در دست ماست. همه قدرتشان همین است. افرادی بدوی و ابتدایی که تنها دندان نشان می‌دهند. نمی‌دانند که با چه کسی حرف می‌زنند و دقیقا همان کاری را می‌کنند که ما می‌خواهیم.  از اینجا بود که ماجرای تولید بنزین در داخل کلید خورد. صادق که باشیم، دیگر امروز در آمار گمرک خبری از واردات بنزین نیست. بنزین مصرفی مردم هم‌اکنون تماما تولید داخل است.  این شب‌ها پیچ تلویزیون را باز کنید، حتما یکی از آن آگهی‌های «مهر ماندگار» را خواهید دید.

 

چهار) برگردیم به اوایل ماجرا یعنی «قیمت فوب خلیج‌فارس». وقتی دولت برای تغییر عادت مصرف بنزین مردم که دهه‌ها تثبیت شده بود باید دلیلی را مطرح می‌کرد قصه قیمت فوب خلیج‌فارس کارکرد داشت. منطقی هم به نظر می‌رسید دولت بنزین را‌گران وارد و ارزان عرضه می‌کرد.  قیمت فوب (FOB) به زبان ساده، یک اصطلاح در بازرگانی و به معنی قیمت کالا تا لحظه تحویل روی کشتی است.
بنابر قوانین بین‌المللی در شرایط فوب فروشنده وظیفه دارد تمام هزینه‌های کالا را تا محل حمل اصلی (با کشتی یا هواپیما یا راه‌آهن) متقبل شود و تمامی هزینه‌های بعد از این مرحله اعم از کرایه حمل، بیمه، تعرفه‌های وارداتی و … را خریدار متقبل می‌شود. قیمت فوب پایین‌ترین قیمت یک کالا به شمار می‌رود و تنها در خلیج‌فارس هم نیست، قیمت فوب خلیج مکزیک و… هم وجود دارد که بنا بر مقصد کالا، محل تعیین می‌شود.
پنج) قیمت‌گذاری برای بنزین براساس قیمت فوب خلیج‌فارس، برای وقتی بود که دولت ناگزیر از واردات بنزین بود، نه وقتی که رییس‌جمهور «به آرزوی خود رسید» و صادرات بنزین به ایران تحریم شد.  اصولا در سال ۱۳۹۱ که دیگر حتی یک قطره بنزین از خارج به کشور وارد نمی‌شود و الحمدلله در تولید این محصول مهم خودکفا شده‌ایم دیگر سخن گفتن از قیمت فوب خلیج‌فارس چه مفهومی دارد؟ ایران که دارای ذخایر عظیم نفت است، متخصصان داخلی نیز با تکیه بر ظرفیت‌های داخلی و منابع داخلی بنزین را تولید می‌کنند، چرا باید معیار و ملاک قیمت‌گذاری آن «فوب خلیج‌فارس» باشد؟
اگر قیمت‌گذاری‌ها، آن هم در مورد کالاهای پر‌اهمیتی مثل سوخت باید جهانی باشد، بنابراین باید میزان دستمزد و درآمد مصرف‌کنندگان نیز باید جهانی باشد. راننده‌ای که در ترکیه، هلند، سوییس، بنزین به قیمت بالا تهیه می‌کند، روی دریایی از نفت نخوابیده، برای تهیه بنزین در آن کشورها شرکت‌ها مواد اولیه را خریداری می‌کنند، با حقوق بالای کارگر در آن کشورها فراوری می‌کنند و بعد به دست مصرف‌کننده‌ای می‌رسد که شاید درآمد یک روز او با نرخ امروز دلار برابر درآمد یک ماه یک کارگر ایرانی باشد. چرا وقتی به قیمت‌گذاری بنزینی که ماده اولیه و کارخانه و کارگر آن در داخل است می‌رسیم، از «فوب خلیج‌فارس» صحبت می‌کنید؟چرا وقتی که به قیمت بنزین می‌رسیم، ملاک و معیار قیمت دلار در بازار آزاد است، در حالی که در روزهای عادی سایت‌ها قیمت نرخ دلار را بعضا اعلام هم نمی‌کنند. به محاسبه نرخ قیمت بنزین داخلی با قیمت جهانی که رسید، نرخ دلار هم به ۳۸۰۰ تومان رسید؟

———————

این مطلب در روزنامه شرق، مورخ ۱۵ بهمن ۱۳۹۱ در صفحه ۴ منتشر شد