نگاهی به نقش بازار در تحولات سیاسی پیش از انقلاب اسلامی
حجره کاسب، حجره طلبه و بازار سیاست
رونق اقتصادی دهه ۴۰ به سود روحیانیون یعنی یکی از اصلی ترین اقشار مخالف سلطنت بودند هم شد. پیش از آن این قشر عملا حدود ۵۶۰۰ مسجد شهری، شمار زیادی موقوفه، چند حسینیه و شش حوزه علمیه بزرگ ـ در قم، مشهد، تبریز، اصفهان، شیراز و یزد ـ را به صورت غیر متمرکز در اختیار داشتند. افزایش مساجد، حسینیه ها، موقوفات و… همگی به سبب رونق اقتصادی بود که بازار از آن برخوردار شده بود. به طوری که در اواسط دهه ۵۰ این موسسه های دینی آن اندازه قدرت داشتند که شاید برای اولین بار در تاریخ ایران واعظانی را به طور منظم به محلات فقیر نشین شهری و روستاهای دورافتاده بفرستند. به این ترتیب افزایش قدرت بازار، موجب قدرت یافتن نهادهای مذهبی هم شد.
این کوچه های تو در توی فرسوده، با آن هیاهوی همیشگی هرگز چون سایر عمارت ها و ساختمان های قجری و پهلوی سوت کور نشدند، از آن بناهایی که در بهترین حالت به موزه های سوت و کوری بدل شدند که امروز حتی کسی برای دیدنشان هم نمی رود! سلسله های سلطلنت آمدند و رفتند، دارالفنون متروکه شده و نزدیک است که آجرهای سستش هم از هم بپاشد، اما «بازار» هنوز همان بازار است.
به مردانی که پشت آن میزهای آهنی نشستند نگاه کنید. فرزندان کسانی هستند که در هر بزنگاهی به میدان آمدند و با پایین کشیدن کرکره حجره هایشان مقطع جدیدی ایجاد کردند. بازاری پول دارد و مرد سیاست تاثیر گذاری. پس هر جا لازم باشد، این دو به هم کمک می کنند تا حداکثر منافع را کسب کنند. از طرفی دیگر، در دو سده قبلی دو نهاد بازار و حوزه، نقش عمده ای را در تحولات سیاسی بازی کردند و بیهوده نیست که هم به محل کسب بازاریان و هم به محل تحصیل طلبه ها «حجره» میگویند. دو نهاد که با هم رابطه ای متقابل دارند. اولین انقلاب ایران، یعنی انقلاب مشروطه، از داخالت دولت در قیمت گذاری و از چوب زدن هفده نفر بازاری شروع شد. انقلابی که در آن بازار و حوزه با یکدیگر همصدا شدند تا اساس مجلس را در ایران پایه گذاری کنند. پس از آنکه مجلس در ایران بنیانگذاری شد، بازاریان در جبهه ملی نقش بازی کردند و همراه با روحانیون در جریان ملی شدن صنعت نفت نقش بازی کردند(اگرچه در ادامه در میان دو دسته عمده تشکیل دهنده جبهه ملی اتخلاف پیدا شد) رد پای بازار، چه در جبهه ملی و چه در فدائیان اسلام و موئتلفه و… به چشم می خورد. نهایتا هم، بازار و حوزه بار دیگر با یکدیگر متحد شدند تا در کنار اشقشار دیگر، انقلاب اسلامی را در تاریخ ایران رقم بزنند. این نوشتار به نقش بازار، در تحولات سیاسی پیش از انقلاب اسلامی پرداخته است.
انقلاب مشروطه
شروع جنبش مشروطه را معمولاً از ماجرای گران شدن قند در تهران ذکر میکنند. علاءالدوله حاکم تهران هفده نفر از بازرگانان و دونفر سید را به جرم گران کردن قند به چوب بست. این کار که با تائید عین الدوله صدراعظم مستبد انجام شد اعتراض بازاریان و روحانیان و روشنفکران را برانگیخت. آنها در مجالس و در مسجدها به سخنرانی ضد استبداد و هواداری از مشروطه و تأسیس عدالتخانه یا دیوان مظالم پرداختند. خواست برکناری عین الدوله و عزل مسیو نوز بلژیکی و حاکم تهران و حتی عسگر گاریچی به میان آمد و اعتصاب در تهران فراگیر شد. عدهای از مردم و روحانیان به صورت اعتراض به حضرت عبدالعظیم رفتند. مظفرالدین شاه وعده برکناری صدراعظم و تشکیل عدالتخانه را داد. هنگامی که به وعده خود عمل نکرد علما از جمله سیدین سندین آقا سید محمد طباطبائی و آقا سیدعبدالله بهبهانی به قم رفتند و تهدید کردند که کشور را ترک میکنند و به عتبات عالیات خواهند رفت. عدهای هم در سفارت انگلیس متحصن شدند.( محمود طلوعی. «زمینه انقلاب». داستان انقلاب. چاپ ششم، تهران: نشر علم، ۱۳۸۴، صص۳۹ تا ۱۰۵) حسین بنکدار تهرانی (برادر زاده محمدتقی بکدار تهرانی که به دست ۱۹ تن از دمکراتها از جمله حیدرعمو اوغلی ترور شد)در این مورد می گوید: «مشروطه که شد همه غذای این متحصنین (در سفارت انگلیس) را عموی من(محمدتقی بنکدار)تدارک دید. متحصنین بدون این کمکهای مالی که نمیتوانستند یک روز هم دوام بیاورند. فعالیت سیاسی هزینه دارد. او به پدرم (علی بنکدار) دستور میداد که خرید کند و به سفارتخانه انگلیس بفرستد.» ( روزنامه دنیای اقتصاد گفتوگو با حسین بنکدار تهرانی، یکشنبه ۹ دی ۱۳۸۶) برادر محمدتقی بنکدار تهرانی، مبلغ ۱۴ هزار تومان برنج، روغن، شکر، نان، پنیر، سیب زمینی و پیاز برای متحصنین در سفارت انگلیس می خرد و برای آنها می فرستد. در این خرید ها حاج محمد تقی شاهرودی با ۲هزار تومان، حاج علی حبیب پدر سرلشکر زاهدی همدانی با۲هزار تومان، ارباب کیخسرو با ۲ هزار تومان و احمد وفادار پهلوان، حاج علی سر پولکی و حاج علی شالفروش مقداری مشارکت کردند. البته محمدتقی بنکدار تهرانی که یک عمر را بین بازار و سیاست گذراند در اواخر عمرش به بادر زاده اش محمود بنکدار می گوید: «محمود! سیاست کار شما نیست. به دنبال کسب و کار خودتان بروید. من تمام زندگیام را پای سیاست گذاشتم. رفتم و پولم را دادم، آبروی خودم هم رفت. در تاریخ هم بدنام شدم. سیاست کار شماها نیست. از کسب و کار خودتان عقب میافتید. در این مملکت سیاست کار بیهوده ایست. سیاست اهل سیاست میخواهد. اینجا لندن، پاریس و ینگه دنیا نیست. سیاست برنامه و مطالعه و نقشه میخواهد. ما نه مدرسه سیاسی داریم و نه جامعه ای داریم که بتواند سیاست را درک کند. گفت: حرف من را جدی بگیرید. من موهایم را در همین راه سفید کردم. من تجربه ام این است. سیاست به درد شما نمیخورد، بروید دنبال کسب و کارتان. اگر کسب و کارتان رونقی پیدا کند میدان سیاست هم به سیاستمداران واقعی سپرده میشود.»
به هر ترتیب، جنبشی که عامل آن دخالت دولت در قیمت گذاری بود، گسترش میابد و در نهایت، عین الدوله با گسترش ناآرامیها استعفا کرد و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله صدراعظم شد. در اواخردهه ۱۲۵۰، ایران آبستن مشروطه خواهی است. مظفرالدین شاه با تاسیس مجلس ملی موافقت کرده و مجلس موسسان به سرعت در تهران تشکیل می شود. بیشتر نمایندگان این مجلس موسس از نمایندگان تجار، روحانیون و بزرگان اصناف بازار انتخاب شدند، تا مجلس ملی تشکیل شود.محاصل این اتفاقات مجلسی است با ترکیب جالبی از طبقه های مختلف که نقش بازاریان و اصناف در آن به وضوع پیداست. انتخابات تهران در یک مرحله انجام شد: قاجار و شاهزادگان چهار نماینده؛ زمین داران ده نماینده؛ علما و طلاب چهار نماینده؛ تجار ده نماینده و اصناف ۳۲ نماینده انتخاب کردند. تا ده ماه پس از تشکیل مجلس شورا، شمار روزنامه ها و مجلات از شش به صد عنوان رسیده بود و قصد داشتند تا جامعه ایرانی که سالها گرفتار سلطنت بود را روشن کنند! در گیر و دار این فعالیت های گسترده و شورانگیز بود که مجلس شورای ملی در مهرماه گشایش یافت. همانگونه که پیشبینی میشد، نقش مهم طبقه متوسط سنتی در ترکیب آن اجتماعی مجلس بازتاب یافته بود: از کل نمایندگان ، ۲۶ درصد از بزرگان اصناف بازار، ۲۰ درصد روحانی و ۱۵ درصد از تجار بودند.( شجیعی، نمایندگان مجلس شورای ملی در بیست و یک دوره قانونگذاری، ص ۱۷۶)
جبهه ملی
اهل بازار در تشکیل جبهه ملی(که خود با چندین حزب مرتبط بود) که از جایگاه مهمی در تحولات سیاسی ایران در سال های ۱۳۲۸ به بعد داشتند، برخوردار بود، هم نقش داشتند. در مهرماه سال ۱۳۲۸ شاه در پی کمکهای آمریکا، برای سفر به آن کشور آماده می شد. یک روز پیش از سفر شاه، جمعیتی از سیاستمداران، دانشجویان و تجار بازار به رهبری مصدق وارد محوطه کاخ شدند تا به نبود انتخابات آزاد اعتراض کنند. (وزیر کشور وقت، قصد داشت تا همزمان با سفر شاه به آمریکا مجلس شانزدهم را متشکل از دست نشانده های درباری براه بیاندازد، نهایتا با این اعتراض، نقشه ها، نقش بر آب شدند و مجلس شانزدهم از قدرتمندترین مجالس پیش از انقلاب تشکیل شد و اساس تاسیس جبهه ملی که به ملی شدن صنعت نفت انجامید بنا نهاده شد) هنگامی که تظاهر کنندگان به حیاط دربار رسیدند کمیته ای دوازده نفره به سرپرستی مصدق، انتخاب کردند تا با هژیر وزیر دربار گفتگو کند. این کمیته که هسته اولیه جبهه ملی محسوب می شد از سه گروه تشکیل می شد. در گروه مرتبط با بازار اشخاصی چون : سید ابولحسن حائری زاده( متحد نزدیک کاشانی از زمان مبارزات ضد جمهوری خواهی در سال ۱۳۰۳)، مظفر بقایی( حقوقدان تحصیلکرده اروپا، که هواداران زیادی در بین محافظه کاران بازار کرمان داشت) و حسین مکی(کارمند جوانی ازیک خانواده بازاری یزدی و نویسنده کتاب معروف تاریه ۲۰ ساله ایران)حضور داشتند. مکی و بقایی و حائری زاده به منزله طرفداران قوام، به مجلس پانزدهم راه یافته بودند اما از حزب دموکرات کناره گیری کرده بودند تا اعتراضات بازاریان علیه دولت را سازمان دهند. (اریان بین دو انقلاب/ برواند آبراهامیان؛ ترجمه احمد گل محمدی؛محمدابراهیم فتاحی ولیلایی- تهران: نشر نی، ۱۳۷۷ صص ۳۱۰ و ۳۱۱) مکی و بقایی که با بازار ارتباط خوبی داشتند بعدها حزب زحمتکشان را تاسیس کردند. دیدگاه های حزب را روزنامه شاهد و پس از آن نشریه اعطار منتشر می کرد. ۵ هزار نفر اعضای حزب از سه طریق : «دانشگاه تهران، کرمان(زادگاه باقایی) و مغازه داران کرمانی و عطاران بازار تهران» جذب شده بودند. (همان، ص ۳۱۳)
حزب زحمتکشان که با جبهه ملی رابطه داشت، از پشتیبانی شعبان بی مخ برخوردار بود. شعبان بی مخ که ورزشکاری ازیک محله بدنام تهران بود، به عنوان یک قهرمان مذهبی پیرو سنت حقیقی لوطی گری محبوبیت زیادی در بین طرفدارانش داشت، ولی مخالفان، او را چاقو کشی قلدر قلمداد می کردند.(ص۳۱۴) این حزب ترکیب عجیبی از بازاریانم خرده پای بازار قدیمی تهران و روشنفکران سوسیالیست دانشگاه تهران بود. این دوگانگی، در سالهای بعدی موجب بروزشکاف در حزب شد.
حزب ملت ایران توسط داریوش فروهر(که تا انقلاب اسلامی در جبهه ملی فعالیت میکرد)، از موسسین قبلی حزب پا ایرانیست ایران(به همراه محسن پزشک پور) که عقایدی به شدت ناسیونالیستی، ضد دربار، ضد کمونیست، ضد سرمایه داری، ضد یهود و حتی ضد روحانیون بود، تشکیل شد. الین حزب دیگر تشکیلات سیاسی بود که با جبهه ملی ارتباط داشت، اما عقایدی ضد سرمایه داری در آن حاکم بود.
در همین اثنا جامعه مجاهدین اسلام(که اوایل با جبهه ملی ارتباط مثبتی داشت) را آیت الله کاشانی، خانواده و سه تاجر ثروتمند بازار رهبری می کردند. این جامعه را بیشتر بازاریان، به ویژه روسای اصناف، طلاب و مغازه داران جزء حمایت می کردند. هدف اصلی جامعه مجاهدین اسلام تقویت موضع سیاسی کاشانی بود و اعلامیه های عمومی زیادی به نام بازار منتشر می کرد. این تشکل خواستار اجرای شریعت، لغو قانون غیر دینی رضاشاه، رعایت حجاب، حفظ صنایع ملی و اتحاد مسلمانان در برابر غرب بود. (همان، صص ۳۱۷ و ۳۱۸)
سازمان دیگری که از نزدیک با کاشانی همکاری داشت ولی رسما به جبهه ملی وابسته نبود سازمان کوچک فدائیان اسلامی بود. این سازمان را در سال ۱۳۲۴، طلبه ۲۲ ساله به نام نواب صفوی در تهران تاسیس کرد. فدائیان اسلام که برای مبارزه با تمام اشکال بی دینی ایجاد شده بود، در نخستین اقدام، کسروی نویسنده مشهور غیر مذهبی و مورخ سنت شکن را کشت. قاتلان در یک دادگاه نظامی تبرئه شدند، زیرا هم رهبران مذهبی از آنان پشتیبانی می کردند و هم مقامات حکومتی امید داشتند تا در برابر حزب توده از آنان استفاده کنند.
اما فدائیان اسلام به جای همکاری با حکومت به آیت الله کاشانی(که از حمایت بازار برخوردار بود) روی آوردند و او را در در سازمالندهی اعتصابات بازاریان علیه قوام، گردهمایی های عمومی در حمایت از اعراب فلسطین و تظاهرات خشونت آمیز علیه هژیر (نخست وزیر) یاری کردند. گروه فدائیان اسلام، اغلب از جوانان دارای مشاغل رده پایین بازار تهران انتخاب شده بودند.
بنا براین جبهه ملی دارای دو طیف اصلی بود، طبقه سنتی بازار متشکل از تاجران خرده پا، روحانیون و بزرگان اصناف؛ و طبقه متوسط جدید ـ طبقه روشنفکر ـ اعضای جناح نخست که زیر نفوذ مدرسان مکتبها و وعاظ مساجد بودند، اسلام را یک شیوه زندگی ، شریعت را منبع قوانین درست و علما را نگهبانان حقیقی جامعه شیعی می دانستند. اعضای گروه نخست که بعد از انقلاب اسلامی به طرز مشهودی مقابل گروه دوم ایستادند، با تجار بازار پیوند داشتند، در امور تجاری فعالیت می کردند، از اقتصاد آزاد پشتیبانی می کردند و با دخالت دولت در اقتصاد بازار مخالف بودند. اما اعضای گروه دوم به درآمدهای دولتی وابسته بود ، احتکار تجاری را قبیح می دانستند، و دولت را به عنوان نهادی پیشگام نوسازی پرشتاب تحسین می کردند.
این دو گروه حتی در لباس پوشیدن و سلیقه غذا هم با هم متفاوت بودند. در حالی که گروه اول، پیراهن های بلند می پوشیدند و بیشتر در قهوه خانه ها و کبابی ها حضور داشتند، گروه دوم کراوات میزدند و محل تجمعشان در رستوران های جدید به سبک غربی بود. اما سه علاقه و تعهد مشترک، انها را در جبهه ملی جمع کرده بود. مبارزه مشترک علیه ائتلاف دربار و ارتش؛ مبارزهخ با شرکت انگلیسی نفت؛ و عقاید سیاسی و شخصیت فره مند مصدق. نهایتا، این دو گروه عمده، در جریان کودتای ۲۸ مرداد، صف کشی جدیدی را با هم شکل دادند. ( همان، صص ۳۱۹، ۳۲۰، ۳۲۱،۳۲۲)
رونق اقتصادی و تاثیر آن بر روحانیت
نمی توان نقش بازار را در انقلاب اسلامی سال ۵۷ در ایران نادیده گرفت. علاوه بر حمایت های گسترده بازارایان از گروه های انقلابی در دو دهه ۴۰ و ۵۰، بازاریان با ساز و کار خاصی به پیروزی انقلاب اسلامی کمک کردند. در واقع این بازار بود که از رونق اقتصادی ایران در دهه ۴۰ که به دلیلی افزایش قیمت نفت و رونق صادرات آن بود، به طور غیر مستقیم به انقلاب کمک کرد. در آن سال ها، در حالی که همه مشاغل دیگر تقریبا اتحادیه ها و انجمن های حرفه ای خود را از دست داده بودند ، اصناف تولیدی تجاری بازار همچنان پابرجا و مستقل بود. . این بزرگان صنفی که تشکیلات خود را در برابر اتحادیه های رادیکال دهه ۱۳۲۰ حفظ کرده بودند، می توانستند زمان را به دهه ۱۳۰۰ برگردانند و دوباره بر هزاران شاگرد مغازه، استادکار، کارگر کارگاه و دستفروش جزء شاغل در بازارهای شهری اعمال قدرت کنند.
در جریان تاسیس حزب رستاخیر نیز بازار برای مصون ماندن از سیاست های مصنوعی رژیم، موازی با دانشگاه و نویسندگان که هر یک انجمن و موسسه ای تاسیس می کردند، انجمن «تجار، بازرگانان و پیشه وران» را تاسیس کردند تا دست حزب رستاخیز را از فعالیت در حوزه بازار کوتاه کنند.(همان، ص ۶۲۱)
رونق اقتصادی دهه ۴۰ به سود روحیانیون یعنی یکی از اصلی ترین اقشار مخالف سلطنت بودند هم شد. پیش از آن این قشر عملا حدود ۵۶۰۰ مسجد شهری، شمار زیادی موقوفه، چند حسینیه و شش حوزه علمیه بزرگ ـ در قم، مشهد، تبریز، اصفهان، شیراز و یزد ـ را به صورت غیر متمرکز در اختیار داشتند. افزایش مساجد، حسینیه ها، موقوفات و… همگی به سبب رونق اقتصادی بود که بازار از آن برخوردار شده بود. به طوری که در اواسط دهه ۵۰ این موسسه های دینی آن اندازه قدرت داشتند که شاید برای اولین بار در تاریخ ایران واعظانی را به طور منظم به محلات فقیر نشین شهری و روستاهای دورافتاده بفرستند. به این ترتیب افزایش قدرت بازار، موجب قدرت یافتن نهادهای مذهبی هم شد. (همان، ص ۵۳۰،۵۳۱،۵۳۲،۵۳۳)
—————
این مطلب، روز سه شنبه، مورخ ۸۸/۱۱/۴ در روزنامه پول صفحه ۵ به چاپ رسید.