آنچه در ماجرای تجمع بر رفقای ما گذشت
امروز صبح جمعی از همکاران من در مقابل سازمان محیط زیست اقدام به تجمعی اعتراضی کردند. این تجمع از چند جنبه قابل توجه است.
این روزها که بخشی از جامعه به درستی از برخی همکاران به حق با عنوان روزنامه مال و ماله کش و کیف کش و … یاد میکنند، ای کاش حساب این بچه ها را جدا کنند. اگر میخواهید بگویید به خاطر همکار خودشان جمع شدند، باید بگویم این دوستان را از روی کارنامه شان قضاوت کنید. اینها کسانی هستند که پیشنهادات میلیونی و پست های دولتی را پس زدند که اینجا هستند. با اطلاع عرض میکنم. اکثر کسانی که در تجمع امروز حضور داشتند دغدغه های صنفی اصناف دیگر را همیشه پوشش داده و به آنها واکنش نشان دادند، در همین ماجرای اعتصابات جاری هم پوشش دادند.
انجمن صنفی روزنامه نگاران تهران؛ که اخیرا خود را سراسری کرده، امیدوارم این حرکت را دیده باشند. این بچه ها با کارت هدیه و اتوبوس کولر دار به این تجمع نیامده بودند، هر کدامشان که آمدند، شب قبل تهدید به اخراج در صورت حضور در این تجمع شده بودند – که در صورت اخراج هر کدام، مستندات این تهدید ها بالاخره از جایی منتشر میشود و مدیر مربوط سیه رو- اما چرا رفتند؟ چون دغدغه صنفی دارند، بدون ملاحظه منافع کارفرما!
با این همه فرش قرمز و توزیع انواع امکانات رفاهی (و رانتی)، مثل طرح ترافیک و اینترنت و کمک هزینه و …. چرا در مجمع عمومی شما، که آنهم آنلاین برگزار شد حضور پیدا نمیکنند؟ چرا همراه شما نیستند؟
اگر نفرمایید «در شان» شما نیستند، آنها شما را از خودشان نمیدانند. چرا؟ به عملکردتان در جریان اخراج روزنامه شرق نگاه کنید، به برخوردتان با قضیه فساد در روزنامه شهروند نگاه کنید، که هر کدام حدیث مفصلی دارد.
امروز بعد از ده ها سال، همکاران حادثه دیده ما در آن اتوبوس بستری ایجاد کردند که یک حرکت صنفی واقعی از بدنه واقعی رسانه فارسی ببینیم. بدنه ای که اینترنت جهرمی بدون فیلتر نگرفت، بدنه ای که در اتاق های جلسه شیک وزارتخانه ها، به دست بوسی مقامات دولتی نرفت، بدنه ای که با مردم ناراحت و با مردم شاد شد. بدنه ای که دغدغه دارد، وقت نوشتن چه در روزنامه چه در سایت چه در شبکه های اجتماعی، کلمه را از صافی اینکه: این به این دولت، این به این وزیر، این به پروژه ام، این به نشستم و… چه نفع یا آسیبی میرساند عبور نمیدهد.
این بچه ها و آن گروه مطالبات صنفی، نماینده واقعی این صنف هستند. در اینجا باید اعلام موجودیت کنند. از مراکز داخلی که خبری نیست، اما کاش رسانه های فارسی خارج از کشور و فدراسیون بین المللی روزنامه نگاران این گروه تازه را به عنوان نماینده صنف روزنامه نگاران ایران، به رسمیت بشناسند.
پـ نـ: مدیریت روابط عمومی سازمان محیط زیست را دورادور میشناسم. پیشنهاد میکنم آقای حق پرست ضمن استعفا، به چند پرسش پاسخ دهد:
سفر خبرنگاران چقدر تنخواه داشت که کفاف کرایه اتوبوس را نمیداد؟ تنخواه دست چه کسی بوده؟ صرفه جویی هزینه کرایه یک اتوبوس و جایگزینی آن با اتوبوس رایگان ارزش مرگ و آسیب دیدگی همکاران را داشت؟