خانه > مطالب اصلی > دستاورد های فرهنگستان زبان و ادب فارسی قسمت اول: ز تا ش

دستاورد های فرهنگستان زبان و ادب فارسی قسمت اول: ز تا ش

زور پیچ (معادل کلمه tenesmus)

شرح  واژه (صفحه ۳۷۹، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): احساس تمایل مداوم یا مکرر به دفع مدفوع همراه با درد و احساس کشش احشا بی آنکه مقدار قابل توجهی پیخال دفع شود.

گفتن شاید نمای(=شرح و توضیح) نگارگر دیج کتیبک: خب یبوست چه مشکلی داشت آخه؟

سلام.

تصمیم گرفتم برخی از دستاورد های خاص و قابل توجه واژه سازی اساتید در فرهنگستان زبان و ادب فارسی را به صورت سریالی به نظر شما مخاطبان گرامی برسانم. این سری ها به هیچ وجه طنز و هجو و هزل نیستند و عین واقعیت هستند و دوستان بابت ابداع این واژه های کاملا فارسی تلاش زیادی کردند. هر کدام از واژگان را با شماره صفحه به اطلاع می رسانم که خدا نکرده فکر نکنید از خودم در آوردم!

این دور دور زنان (=سری) را  شکایل سان(= به شکل و شمایل) مختلط واژه نما (=قاطی-پاتی) در این دیج کتیبک(کتیبه دیجیتال برابر واژه weblog) به نگاه شما می رسانم(تمامی این پاراگراف را خودم به صورت فارسی مصوب کردم و تمام مقلد تقلید حق(=کپی رایت) آن برای خویشتن خود من است)

جا دارد در اینجا از جناب آقای حداد عادل تشکر ویژه به عمل بیاید

-xT05iEX3ZI


زرد آب سنگ سازی(معادل کلمه cholelithiasis)

شرح  واژه (صفحه ۳۷۰، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): تشکیل سنگ های صفرایی در زهره و زردابراه ها

زمین جنبانی(معادل کلمه diastrophism)

شرح  واژه (صفحه ۳۷۵، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): حرکت های بزرگ مقیاس پوسته زمین بر اثر فرایندهای زمین ساختی

زمین ساقه(معادل کلمه rhizome)

شرح  واژه (صفحه ۳۷۵، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): ساقه زیر زمینی برخی گیاهان که دارای رشد افقی است و به عنوان اندام تکثیر رویشی عمل میکند.

زمین ساقه ریخت (معادل کلمه rhizomorph)

شرح  واژه (صفحه ۳۷۰، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): به شکل زمین ساقه

زمین غلت(معادل کلمه ground roll)

شرح  واژه (صفحه ۳۷۶، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): نوعی موج لرزه ای سطحی با سرعت و بسامد کم و دامنه بلند

زور پیچ (معادل کلمه tenesmus)

شرح  واژه (صفحه ۳۷۹، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): احساس تمایل مداوم یا مکرر به دفع مدفوع همراه با درد و احساس کشش احشا بی آنکه مقدار قابل توجهی پیخال دفع شود.

گفتن شاید نمای(=شرح و توضیح) نگارگر دیج کتیبک: خب یبوست چه مشکلی داشت آخه؟

ژلاتین (معادل کلمه gelatin)

شرح  واژه (صفحه ۳۸۸، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): نوعی پروتئین که از پوست و استخوان و برخی دیگر از قسمت های بدن حیوانات بدست می اید!

گفتن شاید نمای(=شرح و توضیح) نگارگر دیج کتیبک: واقعا دوستان زحمت کشیدند این واژه را مصوب کردند، ما قبل از تصویب معادلی برای این کلمه غربی نداشتیم!


ساختمان(معادل کلمه building)

گفتن شاید نمای(=شرح و توضیح) نگارگر دیج کتیبک: واقعا دوستان زحمت کشیدند این واژه را مصوب کردند، ما قبل از تصویب معادلی برای این کلمه غربی نداشتیم!شرح  واژه (صفحه ۳۹۱، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): بنای حاصل از ساخت و ساز

سال اعتدالی(معادل کلمه tropical year)

شرح  واژه (صفحه ۳۹۴، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): سال شمسی

سال چینه(معادل کلمه varve)

شرح  واژه (صفحه ۳۹۴، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): لایه های ریز رسوبی که در هر سال در یک توده آب نهشته میشود.

سامانه اولویت اتوبوس(معادل کلمه systembus priority)

شرح واژه (صفحه ۳۹۶، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): سامانه کنترل ترددی که در آن برای رفت و آمد اتوبوس تسهیلات خاصی در نظر گرفته شده است.

سامانه حمل و نقل هوابستر(معادل کلمه aircushion transportation system)

شرح  واژه (صفحه ۳۹۷، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): سامانه حمل و نقل سطحی خاص وسائل نقلیه ای که در هادیراه ثابت و روی لایه ای از هوا(بالشتک هوا) حرکت میکنند.

سامد، سامانه مدیریت دادگان(معادل کلمه DBMS, database management system)

شرح  واژه (صفحه ۳۹۸، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): سامانه ای برای پشتیبانی از ایجاد و دستیابی و نگهداری و کنترل “دادگان”  و تسهیل اجرای برنامه های کاربردی با بهره گیری از داده های این دادگان

سائق(معادل کلمه drive)

شرح  واژه/در روانشناسی (صفحه ۳۷۰، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): علت درونی انگیزش فرد

سنگ نگاشتی (معادل کلمه lithographic)

شرح  واژه (صفحه ۳۷۰، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): تشکیل سنگ های صفرایی در زهره و زردابراه ها

سنگ پیخال(معادل کلمه fecalith)

شرح  واژه (صفحه ۴۱۷، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): توده سنگی کوچکی از پیخال

نکته: پیخال=مدفوع

سنگ نگاشتی(معادل کلمه lithographic)

شرح  واژه (صفحه ۴۱۸، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): مربوط به سنگ نگاری

سوسک گرده افشانی(معادل کلمه cantharophily)

شرح  واژه (صفحه ۴۲۰، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): گرده افشانی توسط سوسک

سوگ بازیگر(معادل کلمه tragedian)

شرح  واژه (صفحه ۴۲۱، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): هنرمندی که در نمایش های سوگ نامه یا درام ایفای نقش میکند.

سه راهی جناغی(معادل کلمه Y intersection)

شرح  واژه (صفحه ۴۲۲، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): تقاطع سه راهی که بازوهای آن عمود بر همنیستند.

گفتن شاید نمای(=شرح و توضیح) نگارگر دیج کتیبک: نتیجه میگیریم در زبان فارسی Y= جناغ


سیاه پیخال(معادل کلمه melena)

شرح  واژه (صفحه ۴۲۳، فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان زبان و ادب فارسی): مدفوع سیاه رنگ حاوی خون

  1. 11 آگوست 2011 در 09:06 | #1

    جان من دیگه ادامه اشو نذار، چهار نفر میبینن آبرو حیثیت بر باد میره!!
    فکر کن یک جمله از این {…} رو اگه تو کوچه بازار بگی ملت مثل ماست بهت نگات میکنن آخرم یک کلمه از حرفاتو نمی فهمن!!!:)))
    عجب بساطیا!!

  1. بدون بازتاب