برادر محسن، مثل روزنامه تان می خواستید مملکت را اداره کنید؟
بی مقدمه
برادر محسن نمی دانم شما از آنچه در روزنامه شما می گذرد مطلع هستید یا خیر.
اگر بله، که نمی دانم چه دیدن و آیین و مرام و مسلکی دارید. چراکه آنچه ما از آیین اسلام و مذهب تشیع و انساینت و اخلاق می دانیم این است در باورهای مذهبی مسلمین و شیعیان ندادن حق الناس و به تاخیر انداختن پرداخت مزد کسانی که برایتان کار کردند جرم و گناهی نا بخشودنی است. اسلام و تشیع را هم که کنار بگذاریم، نه اخلاق حکم می کند و نه انساینت که بیش از ۴ ماه حق و حقوق یک نفر دست شما باشد و وقتی برای طلب کردنش می آید تهدیدش کنید.
اگر محمود احمدی نژاد و دو کاندید دیگر سینه برای ریاست جمهوری صاف کرده بودند، بندگان خدا لااقل اداره یک روزنامه ۷۰ نفری( و بیشتر از آن) را در کارنامه داشتند. اگر جسارت به شما نباشد، مردم با خود فکر می کنند، کسی که در روزنامه وابسته به او، حق و حقوق ۵۰ نفرکمتر را به موقع نمی توانند بدهند و خبرنگاران روزنامه خودشان را تهدید به سیلی زدن می کنند، چطور می خواهد بیش از ۷۰ میلیون نفر “آدم” را اداره کند و احتمالا به آنها ازادی و رفاه هدیه کند.
من علاقمندم که فرض را بر این بگذارم که نمی دانید. حالا اگر نمی دانید این چند خط را بخوانید تا آگاه شوید.
اینجانب بیش از ۳۰۰ هزار تومان از روزنامه شما به گواه آنچه از من منتشر شده طلب کار هستم.
طبق قول و قرار و عهدی که مسئولین روزنامه ـ که خود را از نزدیکان شما می دانند ـ قرار بود حق و حقوق ما آخر مهرماه پرداخت شود. که نشد!
مهر که گذشت و ابانماه آمد، گفتند تغییر و تحولاتی در روزنامه رخ داده است و فردی به روزنامه آمده و قرار است همه چیز را سامان بدهد، آبان را هم در انتظار بودیم و حقوقی به ما ندادند.
گذشت و اذرماه شد، اواخر آذرماه پیش همان فرد رفتم، ایشان فرمودند گذشته ها گذشته و ربطی به من ندارد، شما هم انقد سخت نگیرید، تازه دو ماه است نگرفتید!
برایم عجیب بود این گفته ایشان که در ادامه وقتی به ذکر خاطره ای پرداختند، برایم روشن شد ماجرا از چه قراریست.
ایشان به من گفتند جایی هستندکه یک خبرنگار دارند و بیچاره پول کرایه ماشین ندارد، بی ماشین و پیاده به محل کار می آید اما آنقدر با حیاست که طلب پول و حقوق عقب افتاده اش را از ما نمی کند( نمی دانم، احتمالا ما که حقوق می خواهیم بی حیا هستیم)
در ادامه چانه زنی هایی با ایشان کردم، اما هیچ تاثیری نداشت، حواله ام کردند به روزهای آتی، در روزهای آتی هم مراجعه کردیم و نتیجه حاصل نشد.
القصه اینکه کار رسید به ۱۶ آذر و از ۱۶ آذر به بعد هم که مشکلی داشتم تا اواخر آذر.
اوایل دیماه دوباره به روزنامه مراجعه کردم، به دوستانم که به طور ثابت در روزنامه فعالیت می کنند گفتم«به آن فرد بگویید پول من را بدهد، من نمی نشینم که حقم را بخورند»
آن فرد که جلسه داشتند نهایتا پس از ۴۵ دقیقه تشریف آوردند و ما موفق شدیم در آسانسور ایشان را ملاقات کنیم، به ایشان گفتم من به صورت صلواتی با شما کار نکردم و کاری کردم،آنهم سه-چهار ماه قبل و بعد از این همه وقت مزد کاری که کردم را می خواهم.
گفت باید دبیر سرویستان به شما بدهد!
عرض کردم مگر دبیر سرویس من (که الان همدیگر در سمت خود نیست و از روزنامه رفته است) در جایگاه مدیریت مالی روزنامه است، فرمودند خیر، شمابه ایشان زنگ بزنید تا مدیر امور مالی ما با ایشان صحبت کند.
القصه که مدیر امور مالی و آن فرد همه کاره و رئیس الروسا، بحث هایی کردند که نتیجه ای نداشت جز اینکه بفرمایید انشالله تا آینده زود پرداخت خواهیم کرد.
من آن روز رفتم و از دوستان شنیدم که آن رئیس الروسا، ما را مورد لطف قرار دادند و به چندین نفر از اعضای تحریریه فرموند«اگر این پسره ـ ظاهرن از پسرمنظورشان من بودم ـ انواری اگر از زندان نیامده بود می خواباندم زیر گوشش»
به دوستان هم گفته است که این پسره ( من را می فرمایند رئیس الروسای مودب روزنامه فخیمه ملت ما ) چرا به من نگفته«آقا» جناب رضایی ما در خبر می نویسیم «محمود احمدی نژاد» کسی باز خواستمان نمی کند که چرا ننوشتید آقا، چه خبر است و چه فضیلت خاصی در ایشان من دیده ام و تجربه کردم که باید از قید آقا استفاده کنم و اصلا مگر نیاوردن آقا کنار اسم ایشان جرمی دارد؟
بگذریم، من مانده ام رئیس الروسای یک روزنامه ایا از گفتگو عاجز است که خبرنگاران روزنامه اش را تهدید به ضرب و کتک کاری می کند؟
من نمیدانم راست و دروغ این ماجرا را، ما هم شنیدیم.
سخن کوتاه کنم که، امروز به دوستان وعده داده بودند که حتما حقوق ها را خواهیم داد، به مالی مراجعه کردم و مدیر مالیی گویی من که پاشنه در مالی را در آوردم را نمی شناسد گفت شما؟ عرض کردم انواری هستم که چند شب پیش با موبایلم ۳۰ تا ۴۵ دقیقه مکالمه فرمودید خاطرتان نیست؟ فرمودند : خب بفرمایید! عرض کردم برای گرفتن حق التحریر آمدم. فرمودند به رئیس الروسا، مراجعه کنید.
به دفتر ایشان رسیدم،گفتم می خواهم آقای رئیس الروسا را ببینم. گفتند شما؟ گفتم انواری هستم، برای گرفتن حقوق آمدم. فرمودند اجازه بدهید و به دفتر ایشان مراجعه کردند، که جناب رئیس الروسا، ظاهرن وقت دیدن حقیر سراپاتقصیر را نداشتند و حواله مان کردند به وقتی دیگر، چند ثانیه ای روی صندلی یخ کردم، بعد به منشی حضرت آقای رئیس الروسا، گفتم ظاهرا کاری با من داشتند(سیلی زدن را عرض می کنم) که فرمودند نمیدانم، الان گفتند وقت ندارند!
القصه اینکه نهایتا پس از ۳-۴ ماه، که دیدم مراجعه به امور مالی، رئیس الروسا، آن یکی برادر قبل از این یکی برادر و … هیچ نتیجه ای نداشت، اینجا نوشتم بلکه به گوشتان برسانند.
آقای رضایی
در انتخابات سال ۸۸، تعجب می کردم که چرا شما که این همه حرف قشنگ می زنید چرا هوادار زیادی ندارید.
حالا می فهمم که اگر محمود احمدی نژاد و دو کاندید دیگر سینه برای ریاست جمهوری صاف کرده بودند، بندگان خدا لااقل اداره یک روزنامه ۷۰ نفری( و بیشتر از آن) را در کارنامه داشتند.
من فکر می کنم ناظران، از جمله من، اگر جسارت به شما نباشد با خود فکر می کنند، کسی که در روزنامه وابسته به او، حق و حقوق ۵۰ نفرکمتر را به موقع نمی توانند بدهند و خبرنگاران روزنامه خودشان را تهدید به سیلی زدن می کنند، چطور می خواهد بیش از ۷۰ میلیون نفر “آدم” را اداره کند و احتمالا به آنها ازادی و رفاه هدیه کند.
تقریبا همه کاره روزنامه شما که- لا اقل در اسم – سردبیری یک روزنامه ۵۰ نفره را عهده دار است، از اینکه در غیبت او، او را بدون لفظ آقا خطاب کردم، بر آشفته و نزد دیگران تهدید به سیلی زدن کرده است، من مانده ام چنین شخصی فردا روزی عهده دار مسئولیتی شود با زیر دستان خود چطور برخورد خواهد کرد.
جناب رضایی
شنیده بودم شما مقید به اصول مذهبی و اخلاق و … هستید، چطور با این اعتقادات چنین برخوردی با کسی که برای شما کار کرده است را بر می تابید؟
وقتی با احمدی نژاد مناظره می کردید، خاطرم هست که به چند نفر از دوستانم می گفتم خوب و اصولی بحث می کند، ولی می دیدم دیگران چنان تحویل نمی گیرند.
حالا می فهمم.
یا شما خبر دارید، یا ندارید.
اگر دارید که متاسفام، که پیرو مکتب شیعه و چهره ریشه دار نظام اسلامی چون شما، با کسی که برایش کار کرده چنین برخورد می کند. آیا همینطور می خواستید مملکت را اداره کنید، با تهدید به سیلی یا وعده حقوق ۴ ماهه؟
اگر هم ندارید که دوست دارم چنین باشد، اطرافیان خود را بهتر بشناسید.
یقین بدانید راه دیگری بود، از آن راه وارد می شدم و در وبلاگم نمی نوشتم.
——————————
این مطلب در وبلاگ ثبت شده اینجانب در وزارت ارشاد منتشر شده است و نویسنده وبلاگ به هیچ وجه مسئولیت باز نشر آن در سایت ها یا وبلاگ های فیلتر شده را عهده دار نیست.






