بایگانی

بایگانی ژانویه

وقتی جز شانه مامور اعدام پناهگاهی نیست

20 ژانویه 2013 ۶۷ دیدگاه

وقتی که من خواب بودم، یک اتفاق افتاد

کی؟ صبح امروز

کجا؟ خانه هنرمندان

چگونه؟ دو نفر اعدام شدند

عکس رو نگاه کنید، انگار متهم سرشو روی شونه مامور اجرای حکم گذاشته، ترس توی چشماش رو میبینید؟

فکر کنم خیلی نادر باشه این صحنه.

نادر چون مامور اجرای حکم سر متهمی رو روی شونه خودش بگیره

نادر چون متهمی که چند لحظه بعد قراره بمیره، هیچ پناهگاهی غیر از شونه مامور اعدامش نداره

263562_884

بیایید بیوگرافی ها رو تماشا کنیم:

متهم ردیف اول

متولد: ۱۳۶۸

تحصیلات: –

شغل: موتور فروش

پولی که از ماجرای زورگیری به دست آورده: ۷۰ هزار تومان

اتهام: محاربه و فساد فی‌الارض از طریق سرقت مسلحانه و ایجاد رعب و وحشت با سلاح سرد «چاقو»

متهم ردیف دوم

متولد: ۱۳۷۱

تحصیلات: سیکل

شغل: بیکار

پولی که از ماجرای زورگیری به دست آورده: ۷۰ هزار تومان

اتهام: محاربه و افساد فی‌الارض از طریق سرقت مسلحانه و ایجاد رعب و وحشت

متهم ردیف سوم

متولد: ۱۳۷۰

تحصیلات: سیکل

شغل: آزاد

پولی که از ماجرای زورگیری به دست آورده: ۳۰ هزار تومان

متهم ردیف چهارم

متولد: ۱۳۶۷

تحصیلات:

شغل: پیک نمایشگاه

پولی که از ماجرای زورگیری به دست آورده: حدود ۱۷ هزار تومان

بخش هایی از گزارش دادگاه رو ببینید:

تنها دلیلش را برای زورگیری بیماری عنوان می‌کند. خود متهم هم یک بار گرفتار زورگیر‌ها شده. ظاهرا زورگیر‌ها با آجر بر سرش کوبیده‌اند و پول‌های کم توی جیب و گوشی موبایلش را برده‌اند. حرف‌های متهم تمام می‌شود جایش را وکیلش می‌گیرد.

همان ابتدای دادگاه متهم ردیف دوم می‌زند زیر گریه. یک مامور پلیس دستبند‌ها را از دستانش باز می‌کند و صندلی مخصوص را به او نشان می‌دهد با دست اشک‌هایش را پاک می‌کند. متولد سال ۷۱ است. بعد از اظهارات متهم ردیف اول، وقتی در جایگاه قرار می‌گیرد، باز هم گریه می‌کند. انگار قرار نیست اشک چشمانش خشک شود. می‌گوید: «مادرم همه چیز برایم تهیه می‌کرد… گول رفیق را خوردم… ترو خدا منو اعدام نکنین!»

هر بزهکاری باید مجازات بشه، شکی در این نیست.

هر جامعه ای متناسب با فرهنگ خودش قوانینی داره برای مجازات بزهکاران، شکی هم در این نیست.

تا زمانی که برای دیدن صحنه اعدام، عده ای از درخت بالا میرن تا موبایلشون تو محل مناسب برای فیلم برداری قرار بگیره، انتظار توقف حکم اعدام و درخواست اون فقط یه پز روشنفکرانه ست، که نشون میده چقدر کسایی که این تقاضا رو دارن از واقعیت جامعه خودشون جدا افتاده هستند.

 263564_223

اما واقعا چه کسی باید اعدام بشه؟

این بچه ها، بله دقیقا «بچه ها» بزرگترینشون ۲۴ و کوچکترینشون فقط ۲۰ ساله شون بوده.

دزد و زورگیر حرفه ای نبودن، اگر بودن برای ۷۰ و ۳۰ هزار تومن زورگیری نمیکردن.

کارهم می کردن، بیوگرافی ها نشون میده توشون پیک موتوری و… هم بوده. اما وقتی تو جامعه ای هستند که روز به روز ارزش پولش پایین میاد.

تو مملکتی که خوردن نون خالی و ماست و برای سه نفر با حقوق کارمندی کفاف نمیده.

تو جامعه ای که هیچ امیدی برای فرداشون ندارن.

چیکار باید بکنن؟

اختلاف طبقاتی به حداکثر رسیده، یک عده به نون شب(این نون شب کنایه از خورش قیمه نیست، دقیقا منظور نان خالی برای شب است) محتاج هستند و عده ای دیگه، بدون هیچ تلاش و زحمتی سوار ماشین های نیم میلیارد تومنی میشن.

یک سری پول اجاره یه زیر زمین تو بدترین نقاط تهرانو ندارن، یک عده تو آپارتمان های ۵۰۰ میلیاردی میشینن

طرف برای ۴ میلیون خرج عمل مادرش دزدی کرده…

اعدام توی قوانین ما هست، استقبال عمومی هم نشون میده که کار درستی، قبول.

اما چه کسی باید اعدام بشه؟

کسایی که با تصمیمات نادرستشون وضعیت کشورو به اینجا کشیدند، یا کسایی که خودشون معلول این شرایط هستند.

انگار دور از جون شما سرطان بگیرید، پوستتون تاول بزنه، به جای درمان سرطان توال ها رو با ناخن خراش بدید… این تاول تموم شد، فردا جای دیگه تاول میزنه… تا وقتی سرطان درمان نشه این تاول ها هستند…

تازه بدتر هم میشه، چون به جای درمان علت اصلی این تاول ها، شما همه ش میخواهید مظاهرش رو پاک کنید. پاک هم نمیشه مطمئن باشید…

تا وقتی این سرطان درمان نشه، هر روز همین بساط خواهد بود. گیرم چند ماهی از ترس اعدام پسر بچه های بی پول و فقیر و گرسنه همچین کارهایی نکنن، واقعا تا کی دووم داره؟

فاز بعدی هدفمندی رو هم اجرا خواهید کرد، برای اینکه پول انتخابات فلان سیاستمدار تامین بشه، فشارش هم روی دوش مردم می افته. هر روز طبقه متوسط ضعیف تر میشه، تورم بالا تر میره.

یه وقتایی نگاه پر از حسرت ادم ها رو به این ماشین های لوکس و گرون قیمت دزدکی دید میزنم، فکر میکنم اینها هر کدوم میتونن یه زورگیر بالقوه باشن، به محض فراهم شدن شرایطش بالفعل میشه.

جوونی که آینده نداره، امید نداره، از امریکا و سارائیل برای دولت شما خطرناک تره، شک نکنید.

با دیدن این ماجرا، اون داستان وحشتناک تو ذهنم هی داره چرخ میزنه، روزی که لشکری از مردم، شبیه فیلم های زامبی، بلند شن بیان دم در خونه های اونهایی که دستشون به دهنشون میرسه و بخوان به خیال خودشون حقشونو پس بگیرن.

برنج؛ قحطی یا بهانه واردات و گرانی؟

19 ژانویه 2013 بدون دیدگاه

برنج اگرچه یکی از محصولاتی است که جغرافیای ایران به خوبی ظرفیت کشت و تولید آن را دارد اما متاسفانه در سال‌های اخیر همزمان با افزایش درآمدهای نفتی، به دلیل واردات گسترده برنج به کشور آسیب‌های بزرگی به تولید داخلی وارد شده، اگرچه رهاورد این آسیب به تولید داخلی، پر شدن جیب وارد‌کنندگان و فعالان بازار برنج وارداتی بود.

واحد‌های بهره‌برداری شالیزارهای شمال به گفته دبیر انجمن برنج کشور در تیرماه امسال از ۱/۲ (۲ممیز۱)هکتار به ۷/۰ (۰ممیز۷)هکتار رسیده است. سود واردات برنج از تولید آن پیشی گرفته و البته سود ساخت و ساز هم برای کشاورزان از دست و پا زدن در شالیزارها بیشتر شده است. این اتفاقی بود که طی هشت سال گذشته بر سر تولید داخلی آمد. البته اگر چنین اتفاقی نمی‌افتاد، عده‌ای محدود نمی‌توانستند در بازار واردات برنج وارد شوند و سود کلان به جیب بزنند. امروز و در دی‌ماه، بر اساس آمارها به نظر نمی‌رسد کمبودی از نظر نیاز بازار به برنج وجود داشته باشد، با این حال در سال تولید ملی، وارد‌کنندگان برنج نیاز به توجیه مناسبی برای افزایش قیمت برنج و تداوم آن دارند. این موضوع با نگاهی به چگونگی ترکیب واردات در سال گذشته روشن‌تر می‌شود، از آنجا که نزدیک به ۲۶درصد کل واردات برنج سال قبل به کشور در دی‌ماه صورت گرفت، الان هم یک سال گذشته، اما بازهم در دی‌ماه هستیم.

بالاترین و کمترین میزان مصرف برنج در کشور

وزارت صنعت، معدن و تجارت میزان سرانه مصرف برنج در ایران را حدود ۴۲کیلوگرم در سال می‌داند. این در حالی است که وزارت جهاد کشاورزی معتقد است میزان مصرف سرانه برنج در کشور نزدیک به ۳۲کیلوگرم در سال بوده است. جمعیت ایران هم اینک ۷۴‌میلیون‌نفر است. به بیانی اگر سرانه مصرف برنج در کشور را بر اساس اعلام وزارت صنعت، معدن و تجارت ۴۲‌کیلوگرم در سال در نظر بگیریم، بر این اساس میزان مصرف سالانه کل کشور برابر سه‌میلیون‌و ۱۰۸هزارتن خواهد بود. حال اگر بر اساس اعلام جهاد کشاورزی، میزان سرانه مصرف برنج در کشور را برابر۳۲کیلوگرم در سال بدانیم، یعنی مصرف برنج کل کشور در یک سال برابر دومیلیون‌و‌۳۶۸هزارتن است.

بر اساس آنچه گفته شد، بالاترین میزان مصرف (که وزارت صنعت، معدن و تجارت به آن معتقد است) سه‌‌میلیون‌و‌۱۰۸هزارتن و پایین‌ترین که وزارت جهاد کشاورزی به آن اعتقاد دارد برابر دومیلیون‌و۳۶۸هزارتن است، بر این اساس می‌توان گفت میانگین مصرف برنج در سال بر اساس اعلام این دو وزارتخانه برابر دو‌میلیون‌و‌۷۳۸‌هزار تن است.

آمار تولید داخلی و واردات امسال

در آستانه بهمن‌ماه باید گفت لااقل سه‌میلیون‌و‌۲۰۰‌‌هزار‌تن برنج در کشور تولید و وارد شده؛ این رقم حتی از بالاترین میزان مصرف سرانه هم بالاتر است! بر اساس اعلام انجمن برنج ایران سال گذشته (۱۳۹۰) حدود دو‌میلیون‌و‌۳۰۰‌هزارتن برنج در کشور تولید شده است. تابستان امسال نیز که فصل برداشت برنج به شمار می‌رود هم چیزی در همین حدود برنج در کشور تولید شده است.

از ابتدای امسال تا پایان آذرماه نیز نزدیک به ۹۰۰‌هزار‌تن برنج به کشور وارد شده است. (رقم دقیق: ۸۹۷ هزار تن) ارزش این واردات برابر ۸۸۴ میلیون دلار بوده که سهمی ۲۱/۲ (۲ممیز۲۱)درصدی از کل واردات را به خود اختصاص داده است.

واردات برنج در ۹ماهه نخست سال‌جاری نسبت به مدت مشابه سال قبل از نظر وزن ۳۳/۳ (۳ممیز۳۳)و از نظر ارزش ۸/۱۸(۱۸ ممیز۸)درصد افزایش نشان می‌دهد.

این واردات از فروردین تا آذرماه سال‌جاری به ترتیب از کشورهای هند به وزن ۵۸۱ هزارتن و به ارزش ۶۰۴‌میلیون‌دلار، امارات متحده عربی به وزن ۱۳۹‌هزار‌تن به ارزش ۱۳۵‌میلیون‌دلار، پاکستان ۱۱۸‌هزار‌تن به ارزش ۹۶‌میلیون‌دلار و سایر کشورها به وزن ۶۰‌هزار‌تن به ارزش ۴۹‌میلیون‌دلار به کشور انجام شده است.

واردات برنج در دولت پر نفت

از سال ۱۳۸۵ به این سو، یعنی از همان سال‌هایی که جیب دولت با پول نفت‌گران قیمت پر شد، هر ساله وزارت بازرگانی قدیم و صنعت، معدن و تجارت جدید، میزان قابل توجهی برنج به کشور با توجیه ذخیره‌سازی وارد می‌کند. در سال ۱۳۸۴ دولت احمدی‌نژاد روی کار آمد. در همین سال ناگهان شاهد افزایش واردات برنج چه به لحاظ وزن و چه از نظر ارزش هستیم. در سال ۱۳۸۴ مجموعا ۶۴۰‌هزارتن برنج به ارزش ۲۱۴میلیون‌دلار به کشور وارد شده است. در سال۱۳۸۵ سیر صعودی افزایش واردات برنج به خصوص به لحاظ وزن مشاهده می‌شود. در این سال ۱۲۱۹هزارتن برنج به ارزش ۴۰۴‌میلیون‌دلار به کشور وارد شد. سال۱۳۸۶ است؛ دولت از طریق رسانه‌ها به خاطر مسایل مربوط به تورم مورد سوال قرار می‌گیرد. سازمان‌های دولتی مشغول پاسخ به انتقاد‌ها هستند؛ در همین حال واردات برنج اندکی کاهش می‌یابد، ۱۰۶۶‌هزار‌تن برنج به ارزش ۴۲۹‌میلیون‌دلار به کشور وارد می‌شود. اگرچه در اینجا واردات از نظر وزن کاهش داشته، اما به لحاظ ارزش رشد هم نشان می‌دهد! در سال آخر فعالیت دولت نهم، از مجلس گرفته تا اکثر نهادهای غیردولتی در حاکمیت به واردات بی‌رویه انتقاد دارند آنها در دفاع از تولید داخل خواهان آن هستند که دولت لااقل در زمینه محصولات کشاورزی واردات را کاهش دهد. با وجود این خواسته‌ها واردات برنج در این سال از نظر وزن به هزارو۳۸۳تن و از نظر ارزش به ۷۹۰میلیون‌دلار می‌رسد. در سال ۱۳۸۸، دولت نهم به اتمام رسیده و اهالی دولت نهم، دیگر آسوده تکیه به صندلی‌های خود در دولت دهم زدند. واردات برنج در این سال از نظر وزن اندکی کاهش دارد و به هزارو۲۸۷تن می‌رسد اما از نظر ارزش باز هم رشد دارد و به ۱۰۷۱میلیون‌دلار می‌رسد.

در سال ۱۳۸۹، مجموعا هزارو۸۷‌‌تن برنج به ارزش ۹۱۶‌میلیون‌دلار به کشور وارد شده است. در سال‌۱۳۹۰ نیز جمعا هزارو۵۱۶‌‌تن برنج به ارزش ۱۲۵۶‌میلیون‌دلار به کشور وارد شده است.

واردات برنج در دولت نهم و دهم/ برای دیدن در ابعاد بزرگتر روی تصویر کلیک کنیدواردات برنج در دولت نهم و دهم/ برای دیدن در ابعاد بزرگتر روی تصویر کلیک کنید

واردات برنج در دولت نهم و دهم/ برای دیدن در ابعاد بزرگتر روی تصویر کلیک کنیدواردات برنج در دولت نهم و دهم/ برای دیدن در ابعاد بزرگتر روی تصویر کلیک کنید

دعوای کشاورزان و بازرگانان

اگر خاطرتان باشد، اوایل دهه‌۸۰ چیزی در ایران به اسم برنج هندی و خارجی وجود نداشت برنج تایلندی معروف و یادگار دوران سخت دفاع مقدس بود، اما بعد از آن دیگر برنج خارجی آنقدرها در کشور فراوان نبود. بعد از سال۸۵ بود که برنج‌های هندی در بسته‌بندی‌های کارخانه‌های مواد غذایی به بازار‌های داخلی عرضه شدند. واردات هم که رایگان اتفاق نمی‌افتد، مقدار قابل توجهی باید پول جا‌به‌جا ‌شود. از آنجا که پول واردات باید به دلار باشد و در حال حاضر هم دلار تک‌نرخی نیست، موضوع کمی پیچیده‌تر می‌شود. وزارت جهاد کشاورزی می‌گوید تولید داخل کاملا کفاف مصرف داخل را می‌دهد و وزارت بازرگانی می‌گوید چون تولید داخل پاسخگوی مصرف نیست، بنابراین باید برای تنظیم بازار و کنترل تورم برنج وارد کرد. ماجرای مصرف سرانه ۳۲کیلویی وزارت جهاد کشاورزی و ۴۲کیلویی وزارت بازرگانی هم یکی از مصادیق این دعواست.

افزایش قیمت یا کمبود؟

ارز دولتی یا همان دلار ارزان قیمت زمانی به واردات کالایی اختصاص می‌یابد که آن کالا برای کشور ضرورت داشته باشد. در سال۱۳۹۱ افزایش قیمت دلار شرایط خاصی را در کشور ایجاد کرد. بررسی جداول گمرک جمهوری اسلامی ایران نشان می‌دهد از ابتدای امسال تاکنون به طور میانگین قیمت هر دلاری که برای واردات برنج اختصاص یافته است چیزی حدود هزارو۲۲۶تومان بوده است. اما در آذرماه این مبلغ برای هر دلار به تقریبا هزارو۹۵۰تومان رسیده است. هنوز آمار مربوط به دی‌ماه انتشار نیافته است، اما طبیعتا افزایش ۵۹درصدی قیمت ارزی که برای واردات برنج اختصاص یافته است، می‌تواند روی قیمت برنج وارداتی اثر‌گذار باشد. اما در اینجا باید توجه داشت که این افزایش قیمت طبیعتا در مورد «برنج» اتفاق نخواهد افتاد؛ اولا تمام برنج وارداتی از فروردین تا آذرماه تنها ۲۸درصد بازار برنج را به خود اختصاص می‌دهد. دوما برنجی که در آذرماه به کشور با ارز هزارو۹۵۰تومانی وارد شده است، ۱۳درصد حجم برنج وارداتی در ۹ ماهه اول امسال را به خود اختصاص داده است. با این حال شاهد افزایش قیمت برنج ایرانی در بازار هم هستیم. اما این همه ماجرا نیست، به نظر می‌رسد جو روانی ایجاد‌شده در بازار مصرف دلایل دیگری هم باید داشته باشد.

واردات برنج فروردین تا آذر 1391 بر اساس ماه/ برای دیدن در ابعاد بزرگتر روی جدول کلیک کنید

واردات برنج فروردین تا آذر ۱۳۹۱ بر اساس ماه/ برای دیدن در ابعاد بزرگتر روی جدول کلیک کنید

اوج واردات در دی‌ماه

چرا حالا باید مردم به بازارها برای خرید برنج هجوم ببرند؟ چند موضوع را کنار هم بچینیم:

۱) کشاورزان و وزارت جهاد کشاورزی معترض واردات برنج هستند.

۲) عامل واردات برنج وزارت بازرگانی است.

۳) در شرایط فعلی واردات محدود شده و تنها اقلام ضروری (آن‌ هم توسط دولت) امکان ورود به کشور را دارند.

۴) بخش بزرگی از فعالان بازار در زمینه برنج وارداتی فعالیت می‌کنند، بزرگی این بازار تنها در ۹ماهه اول امسال چیزی نزدیک به هزارو۲۰۰میلیاردتومان است (رجوع شود به جداول مربوطه در همین گزارش) و اگر قیمت ارز را آزاد حساب کنیم، بزرگی این بازار با دلار سه‌هزارتومانی به چیزی نزدیک دوهزارو۶۰۰میلیاردتومان خواهد رسید. حال نگاهی داشته باشیم به وضعیت واردات برنج در سال گذشته. در سال۱۳۹۰ از مجموع یک‌میلیون‌و‌۵۱۶هزار‌تن برنج وارداتی، ۶درصد آن در فروردین‌ماه، ۷درصد در اردیبهشت، ۵درصد در خرداد، ۸درصد در تیر، ۹درصد در مرداد، ۷درصد در شهریور، ۶درصد در مهرماه، ۳درصد در آبان و ۵درصد در آذرماه به کشور وارد شده است. اما در دی‌ماه اتفاق جالبی افتاده است، از مجموع یک‌میلیون‌و‌۵۱۶هزار تن برنج وارداتی در سال۱۳۹۰، چیزی نزدیک به ۲۶‌درصد آن یعنی ۳۹۲‌هزار‌تن در دی‌ماه به کشور وارد شده است. در بهمن و اسفند هم به ترتیب ۹ و ۸ درصد باقی‌مانده به کشور وارد شدند. واردات برنج در ۹ماهه اول امسال از نظر وزن رشد بیش از سه‌درصدی هم داشته، اما اگر فرض کنیم تا آخر سال، همان اندازه که سال قبل برنج به کشور وارد شده بود، بازهم وارد شود، یعنی چیزی نزدیک به ۶۱۸‌هزار‌تن دیگر باید طی سه ماه به کشور وارد شود. بی‌شک این واردات به توجیه مناسبی برای اختصاص ارز در شرایط فعلی نیاز دارد. قیمت هر کیلو برنج وارداتی در ۹ ماهه نخست سال‌جاری نسبت به زمان مشابه (به نرخ دلار) نزدیک به ۱۳درصد رشد داشته است. بررسی وزن و ارزش برنج وارداتی در ۹ماهه نخست امسال نشان می‌دهد میانگین قیمت هر کیلو برنج وارداتی از فروردین تا آذرماه برابر ۹۸/۰ دلار بوده است. یعنی واردات ۶۱۸هزارتن در خوشبینانه‌ترین حالت به ۶۱۰میلیون‌دلار احتیاج دارد. اگر قرار باشد این ۶۱۸هزارتن باقی‌مانده برای رسیدن به میزان واردات برنج در سال۱۳۹۰ با دلار هزارو۹۵۰تومانی به کشور اتفاقی بیفتد اعتبار قابل توجهی نیاز است.

واردات برنج در سال 1390 بر اساس ماه/* درصد ها رند شدند/ برای دیدن در ابعاد بزرگتر روی جدول کلیک کنید

واردات برنج در سال ۱۳۹۰ بر اساس ماه/* درصد ها رند شدند/ برای دیدن در ابعاد بزرگتر روی جدول کلیک کنید

کمبود برنج بهانه واردات و گرانی

با نگاهی به مصرف، واردات و تولید داخل به نظر نمی‌رسد شرایط بازار برنج به شکلی باشد که بتوان به آن «قحطی» یا حتی «کمبود» برنج گفت. اگر حداکثر مصرف سرانه داخلی که از سوی وزارت بازرگانی اعلام می‌شود یعنی همان ۴۲کیلوگرم در سال برای هر نفر را در نظر داشته باشیم، این یعنی بخش عمده‌ای از مصرف داخل از محل تولید داخل تامین شده است. امسال هم در هفت ماهه نخست سال‌جاری برنج با دلار ارزان‌قیمت به کشور وارد شده و تنها در آذرماه شاهد افزایش نرخ دلار برای واردات برنج بودیم و شاید در زمستان امسال نیز نرخ دلاری که برای برنج وارداتی اختصاص می‌یابد شبیه آذرماه باشد. با این حال این تغییرات روی تمام بازار اثر نخواهد گذاشت، چرا که بخش عمده‌ای از نیاز مردم به برنج را تولید داخلی تامین می‌کند که تولید آن هم در تابستان امسال نسبت به سال قبل تفاوت چندانی نداشته است.

————

این مطلب با تغییراتی در روزنامه شرق مورخ ۳۰ دیماه شماره ۱۶۵۱در صفحه ۴ منتشر شد

حریم خصوصی، بهانه رفتار دوگانه

16 ژانویه 2013 بدون دیدگاه

درددل یک بازتابی سابق از بازتاب فعلی

انگار امسال سال حریم خصوصی است. خوب یا بد دیگر زمانه، زمانه ای نیست که تنها ابزار اطلاع رسانی در جامعه روزنامه و مجله باشد. در سال ۱۳۹۱ دیگر هر کسی با داشتن یک دستگاه کامپیوتر و یک خط اینترنت، با وجود انواع و اقسام فیلترها و… از موانع عبور می کند و یک فیلم، یک خبر یا چند عکس را منتشر می کند و بعد دعوا شروع می شود.

هفته قبل دعوا سر ماجرای اخلاقی نماینده مجلس و مجری مشهور و مسئول اقتصادی بود، الان ماجرا سر فیلم آسانسور شروع شده است.

خاطرم هست دو سال قبل از فواد صادقی خواستم تا برای یک پرونده در حوزه رسانه به عنوان کسی که جزو اولین های رسانه های  دیجیتالی در بین اصولگرایان بوده، تعریفی از اخلاق رسانه ای و مشی رسانه و… ارایه دهد. خوب یادم هست وقتی به او گفتم چرا بی طرف نیستی؟ پاسخ داد “من با بی طرفی موافق نیستمف اصولا رسانه نمی تواند بی طرف باشد. اما باید استقلال رای داشته باشد”

نگارنده خود از دوره آینده نیزو افتخار همکاری با دوستان اینده و بعد بازتاب را داشته است. اما رفتار دوگانه اخیر سایت بازتاب کمی برایم سوال برانگیز شده است.

بازتاب اول و آینده و بازتاب دوم که هیچ وقت ادعای بی طرفی نداشته و ندارد، اما آن “استقلال رای” هم ظاهرا تحت تاثیر قرار گرفته است.

در مطلبی که در همین سایت در تاریخ ۲۱ دیماه، کمتر از یک هفته قبل تحت عنوان «انتقاد از عملکرد بازتاب در ورود به پرونده مجری مشهور تلویزیون» منتشر شد، علت ورود و بازنشر اخبار مربوط به مجری مشهور موارد زیزر ذکر شده بود:

الف) اساسا حریم شخصی و خصوصی هر فرد تا جایی تعریف می شود که توسط افراد ذینفع در فضای اجتماعی طرح نگردد، یک ارتباط عاطفی و جنسی نیز از این موضوع مستثنی نیست و زمانی که یکی از طرفین این رابطه بنا به هر دلیلی مدعی اغفال، ظلم ، تجاوز یا تضییع حقوق خود شده و این مساله را در دادگاه یا رسانه ها طرح می کند، مساله از حریم شخصی فرد خارج و به عنوان یک معضل اجتماعی مطرح می گردد

ب) زمانی که این موضوع توسط سایر رسانه ها یا هر طریق دیگری افشا گردید و به اطلاع افکارعمومی رسید، ورود صحیح و حرفه ای به موضوع نه تنها تشیع فاحشه نیست، بلکه مقابله با پیامدهای منفی و سکوت و بی تفاوتی است که موجب می شود چهره دین و دینداران در افکار عمومی تخریب شده و همه دینداران متهم به این گونه رفتارهای غیراخلاقی گردند.

ج) زمانی که از محبوبیت یک چهره برای جلب رای به هر قیمت استفاده می شود، باید در زمان مبغوضیت این چهره نیز هزینه آن توسط آن جناح سیاسی پرداخته شود، و نمی توان تنها یکسویه از این چهره ها بهره برداری کرد، بنابراین گروه سیاسی که با اعمال نفوذ از چهره های مشهور و مذهبی سوء استفاده کرده است، اکنون باید پاسخگوی مسایل این چهره ها نیز باشد. به ویژه آن که این گروه سیاسی از زبان این چهره ها رقبای خود را متهم به ریاکاری و فساد کرده است.

د) چهره هایی که از مزایای شهرت استفاده می کنند باید بدانند به همان اندازه نیز رفتار آنان زیر ذره بین خواهد بود و باید برای اشتباهات خود پاسخگو باشند، نمی توان انتظار داشت که جامعه در قبال رفتارهای فردی مشهور که خود را به اعتقادات دینی و مذهبی گره زده است، رفتاری مشابه یک شهروند معمولی داشته باشد. بنابراین مجازات افکار  عمومی برای افراد، دقیقا متناسب با بهره بردن فرد از اعتماد و سرمایه اجتماعی است، برخلاف مجازات قضایی که براساس قوانین انجام می شود و بین افراد تفاوتی قائل نیست.

حال امروز خبر دیگری روی خروجی این سایت قرار گرفته تحت عنوان «نقض حریم شخصی به بهانه هتک حیثیت کامران دانشجو» و در آن نسبت به انتشار فیلمی از بوسیه هایی در آسانسور انتقاد شده است. منتشر کنندگان فیلم همچنانکه خود این سایت نیز نوشته است، با فرض «دانشجو» بودن فرد فیلم را منتشر کردند و دانشجو هم چهره ای سیاسی است. حال چند سوال:

الف) بی شک حریم خصوصی اصطلاحی حقوقی است و مراجع ذیصلاح در جامعه (موافق یا مخالف نظر ما) آن را تعیین می کنند. در جامعه ما که خودروی شخصی، پشت درهای شرکت خصوصی، پشت بام منازل افراد و… جزو حریم عمومی به شمار می رود و هرگونه علم مجرمانه(به زعم نیروی انتظامی) در این مورد بازخواست قرار می گیرد، آیا اسانسور عمومی جزو حریم خصوصی به شمار می رود؟

آیا بازتاب وقتی خبری از یک پارتی شبانه، یا یک میهمانی مختلط در یکی از شهرها برسد که با اعتقادات مذهبی بازتابی ها مقایرت داشته باشد، آن را نقد نمی کند؟ بارها و بارها در همین سایت بازتاب تحلیل ها و نقدهایی در مورد چرایی “سگ بازی”، “بد حجابی و شل حجابی زنان” و… منتشر شده است.

منزل شخصی یا خودروی شخصی، حریم عمومی است و آسانسور حریم شخصی؟

ب) آیا دانشجو به اندازه آن مجری مشهور که بازتاب فیلم حمایتش از احمدی نژاد را پس از رسوایی اخلاقی وی روی خروجی خود قرار داد محبوبیت، مشهوریت و معروفیت ندارد؟ بینندگان و انتشار دهندگان این فیلم هم فرض را بر دانشجو بودند گذاشتند(هرچند نگارنده معتقد است احتمال دانشجو بودن فرد صفر است)

سخن آخر: بعد از هربار انتشار چنین اخباری  روزنامه نگاران و فعالان رسانه ای به اصطلاح مستقل، به طرز جالبی در مورد اخلاق داد سخن سر می دهند و هر کدام هم در موردی خاص!

برای افکار عمومی و کسانی که از بیرون این وضع را تماشا می کنند حتما جای سوال است که چرا برای یک خبر کسی از اخلاق نمی گوید و درباره خبری مشابه در مورد فردی دیگر، همان روزنامه نگار ناگهان رگ غیرتش بیرون می زند.

این موضوع و رفتار دوگانه با تعریفی که آقای صادقی از “استقلال رای” رسانه صادقانه و بی پرده مطرح کرد کاملا قابل تعریف است، اما بیایید نام “اخلاق” و “حریم شخصی” و… را توجیه رفتار دوگانه خود قرار ندهید.

همکاری داشتم که در یک نمونه از این رسوایی های اخیر، شدیدا پیگیر ماجرا بود. بعد از اینکه با واسطه به مدیر روابط عمومی مرکز خاص متصل شد، بلافاصله تغییر موضع داده و حالا با حالت «توجیه شده» پیگیر نقض حریم خصوصی افراد است.

همکاران خانم رسانه ای، که مدام در مورد تبعیض های موجود در قوانین اسلامی داد سخن سر می دهند، ناگهان در مورد خبر اغفال یا تجاوز یک چهره سیاسی گارد دفاعی گرفته و آن را تجاوز یا اغفال نمی دانند.

خب همین سیستم قضایی ایرانی-اسلامی که به قول این همکاران تبعیض آمیز است، حکم به اغفال یا تجاوز داده، چه شده که این یک جا که از حقوق یک زن دفاع شده، نا گهان موضوع از نظر این دوستان غیرمنطقی و غیر قانونی به نظر می رسد؟

با عرض تاسف باید به استحضار این همکاران و علمای رسانه ای برسانم که “ارتباطات” هنوز بومی نشده(!) البته ما آرزوی بومی سازی آن را همراه این همکاران داریم، اما خوب یا بد این یک علم و فن وارداتی است.

اصول و قواعدی دارد. البته کمی درک اینکه چرا همکاران مستقل و منتقد ما، از خود نظام برای دست یافتن به علمی بومی جلوتر حرکت می کنند کمی سخت است، اما خب در تمام دنیا همین است.

ولیعهد بریتانیا در پارتی خصوصی عکس می اندازد، عکس هایش منتشر می شود. وزیر کشور آمریکایی در یک پارتی مست بوده، فیلمش منتشر می شود و وزیر استعفا می دهد. رئیس سازمان نظامی-امنیتی کشوری مثل آمریکا هم حتی از این اتهامات نمی تواند فرار کند.

رئیس صندوق بین المللی پول، رئیس بانک جهانی، وقتی یک خانم مدعی ارتباط جنسی با آنها می شود استعفا می دهند.

مسئولان و چهره های سرشناس در جامعه از قدرت و رانت برخوردار هستند. به خصوص در جامعه ای مثل جامعه ما. به اندازه کافی هم دارند دوستان گمنامی که پیگیر وضعیت دشمنانشان باشند.

وقتی با یک فرد دیگر ارتباط عاطفی و جنسی(که به زعم همکاران مستقل ما حریم خصوصی است) برقرار می کنند و چندی بعد از او جدا می شوند و دادگاه و سیستم قضایی کشور رای به اتهام آنها می دهد، مشخص نیست این همکاران کجای ماجرا هستند که انقدر پیگیر عدم انتشار اخبار می شوند.

درست است که در فرهنگ روزگاری شاعری به اسم رودکی سروده «مردی نبود فتاده را پای زدن» همین یک عبارتش شده توجیه  جلوگیری از خبر رسوایی هر رانت خواری و بی اخلاقی و… اما پس و پیش این شعر را هم نگاهی بکنید! این فتاده وزیر و وکیل و دبیر کل و مجری و… نبوده. منظور کور و کچل و مستمند بوده است:

گر بر سر نفس خود امیری، مردی

بر کور و کر ار نکته نگیری ، مردی

مردی نبود فتاده را پای زدن

گر دست فتاده ای بگیری، مردی*

اگرهم رودکی این را گفته باشد، در ادبیات قدیمی ایران هم که بگردیم سعدی، استاد سخن و اخلاق هم نوشته:

سه کس را شنیدم که غیبت رواست

وز این درگذشتی چهارم خطاست

یکی پادشاهی ملامت پسند

کز او بر دل خلق بینی گزند

حلال است از او نقل کردن خبر

مگر خلق باشند از او بر حذر

دوم پرده بر بی حیایی متن

که خود می‌درد پرده بر خویشتن

ز حوضش مدار ای برادر نگاه

که او می‌درافتد به گردن به چاه

سوم کژ ترازوی ناراست خوی

ز فعل بدش هرچه دانی بگوی

اتفاقا در این موارد، یک مجری مشهور مرتبط با مراکز قدرت، یک وزیر، یک وکیل و… فتاده نیستند، طرف حسابشان که موضوع را افشا کرده و چند ماه بعد از یاد همه می رود “فتاده” تر به نظر می رسد، که بالاخره به تیغ کینه دوستان گمنام این عزیزان دچار خواهد شد. ما باید کدام طرف باشیم؟

یک سایت خبری اصولگرا شعار جالبی روی لوگوی خود گذاشته(که البته ظاهرا به آن عمل هم نمیکند) بدون در نظر گرفتن گوینده، این حرف خوب را اینجا نقل کنیم بد نیست. نوشته “ما با هیچ کس عهد اخوت نبستیم” ای کاش این شعار در رسانه ها نهادینه شود.

همیشه مدیران و صاحبان رسانه ها ارتباطات مالی و لابی های خود را با مراکز قدرت داشته و دارند. اما به خاطر “شندرغاز” حقوق و حق التحریر، روزنامه نگار و فعال رسانه ای چرا باید خود را آلوده این لابی ها کند که از آن نه پولی به او می رسد و نه قدرتی؟

بیایید به جای اینکه به خاطر مسائل و منافع شخصی، حقایق را به طور یکطرفه و دوگانه انکار کنیم، کمک کنیم مردم آنچه را باید بدانند. ما قاضی و استاد اخلاق نیستیم، ما امانتدار مردم هستیم و باید تا جایی که خط قرمز ها به ما اجازه میدهد در همین جامعه خودمان اطلاع رسانی کنیم.

به کامنت ها و رای ها نگاه کنید، خودتان که می دانید معنی اینها چیست. مخاطبان خودتان را با این پزها که خودتان هم میدانید واقعی نیستند از خودتان نرنجانید. مخاطبان حرفه ای رسانه، آنهم رسانه هایی مثل بازتاب، خوب فرق خبر واقعی و سفارشی را میدانند. با این رفتارهای دوگانه، تنها مردم را از عملکرد رسانه و اهالی رسانه دلسرد می کنید.

در پایان ذکر این نکته بد نیست که بازتاب و بازتابی ها، برایم عزیز بوده و هستند و این فقط یک انتقاد است که خوشبختانه بازتابی ها همیشه از انتقاد استقبال کرده و می کنند.

باقی بقای عمرتان