درددل یک بازتابی سابق از بازتاب فعلی
انگار امسال سال حریم خصوصی است. خوب یا بد دیگر زمانه، زمانه ای نیست که تنها ابزار اطلاع رسانی در جامعه روزنامه و مجله باشد. در سال ۱۳۹۱ دیگر هر کسی با داشتن یک دستگاه کامپیوتر و یک خط اینترنت، با وجود انواع و اقسام فیلترها و… از موانع عبور می کند و یک فیلم، یک خبر یا چند عکس را منتشر می کند و بعد دعوا شروع می شود.
هفته قبل دعوا سر ماجرای اخلاقی نماینده مجلس و مجری مشهور و مسئول اقتصادی بود، الان ماجرا سر فیلم آسانسور شروع شده است.
خاطرم هست دو سال قبل از فواد صادقی خواستم تا برای یک پرونده در حوزه رسانه به عنوان کسی که جزو اولین های رسانه های دیجیتالی در بین اصولگرایان بوده، تعریفی از اخلاق رسانه ای و مشی رسانه و… ارایه دهد. خوب یادم هست وقتی به او گفتم چرا بی طرف نیستی؟ پاسخ داد “من با بی طرفی موافق نیستمف اصولا رسانه نمی تواند بی طرف باشد. اما باید استقلال رای داشته باشد”
نگارنده خود از دوره آینده نیزو افتخار همکاری با دوستان اینده و بعد بازتاب را داشته است. اما رفتار دوگانه اخیر سایت بازتاب کمی برایم سوال برانگیز شده است.
بازتاب اول و آینده و بازتاب دوم که هیچ وقت ادعای بی طرفی نداشته و ندارد، اما آن “استقلال رای” هم ظاهرا تحت تاثیر قرار گرفته است.
در مطلبی که در همین سایت در تاریخ ۲۱ دیماه، کمتر از یک هفته قبل تحت عنوان «انتقاد از عملکرد بازتاب در ورود به پرونده مجری مشهور تلویزیون» منتشر شد، علت ورود و بازنشر اخبار مربوط به مجری مشهور موارد زیزر ذکر شده بود:
الف) اساسا حریم شخصی و خصوصی هر فرد تا جایی تعریف می شود که توسط افراد ذینفع در فضای اجتماعی طرح نگردد، یک ارتباط عاطفی و جنسی نیز از این موضوع مستثنی نیست و زمانی که یکی از طرفین این رابطه بنا به هر دلیلی مدعی اغفال، ظلم ، تجاوز یا تضییع حقوق خود شده و این مساله را در دادگاه یا رسانه ها طرح می کند، مساله از حریم شخصی فرد خارج و به عنوان یک معضل اجتماعی مطرح می گردد
ب) زمانی که این موضوع توسط سایر رسانه ها یا هر طریق دیگری افشا گردید و به اطلاع افکارعمومی رسید، ورود صحیح و حرفه ای به موضوع نه تنها تشیع فاحشه نیست، بلکه مقابله با پیامدهای منفی و سکوت و بی تفاوتی است که موجب می شود چهره دین و دینداران در افکار عمومی تخریب شده و همه دینداران متهم به این گونه رفتارهای غیراخلاقی گردند.
ج) زمانی که از محبوبیت یک چهره برای جلب رای به هر قیمت استفاده می شود، باید در زمان مبغوضیت این چهره نیز هزینه آن توسط آن جناح سیاسی پرداخته شود، و نمی توان تنها یکسویه از این چهره ها بهره برداری کرد، بنابراین گروه سیاسی که با اعمال نفوذ از چهره های مشهور و مذهبی سوء استفاده کرده است، اکنون باید پاسخگوی مسایل این چهره ها نیز باشد. به ویژه آن که این گروه سیاسی از زبان این چهره ها رقبای خود را متهم به ریاکاری و فساد کرده است.
د) چهره هایی که از مزایای شهرت استفاده می کنند باید بدانند به همان اندازه نیز رفتار آنان زیر ذره بین خواهد بود و باید برای اشتباهات خود پاسخگو باشند، نمی توان انتظار داشت که جامعه در قبال رفتارهای فردی مشهور که خود را به اعتقادات دینی و مذهبی گره زده است، رفتاری مشابه یک شهروند معمولی داشته باشد. بنابراین مجازات افکار عمومی برای افراد، دقیقا متناسب با بهره بردن فرد از اعتماد و سرمایه اجتماعی است، برخلاف مجازات قضایی که براساس قوانین انجام می شود و بین افراد تفاوتی قائل نیست.
حال امروز خبر دیگری روی خروجی این سایت قرار گرفته تحت عنوان «نقض حریم شخصی به بهانه هتک حیثیت کامران دانشجو» و در آن نسبت به انتشار فیلمی از بوسیه هایی در آسانسور انتقاد شده است. منتشر کنندگان فیلم همچنانکه خود این سایت نیز نوشته است، با فرض «دانشجو» بودن فرد فیلم را منتشر کردند و دانشجو هم چهره ای سیاسی است. حال چند سوال:
الف) بی شک حریم خصوصی اصطلاحی حقوقی است و مراجع ذیصلاح در جامعه (موافق یا مخالف نظر ما) آن را تعیین می کنند. در جامعه ما که خودروی شخصی، پشت درهای شرکت خصوصی، پشت بام منازل افراد و… جزو حریم عمومی به شمار می رود و هرگونه علم مجرمانه(به زعم نیروی انتظامی) در این مورد بازخواست قرار می گیرد، آیا اسانسور عمومی جزو حریم خصوصی به شمار می رود؟
آیا بازتاب وقتی خبری از یک پارتی شبانه، یا یک میهمانی مختلط در یکی از شهرها برسد که با اعتقادات مذهبی بازتابی ها مقایرت داشته باشد، آن را نقد نمی کند؟ بارها و بارها در همین سایت بازتاب تحلیل ها و نقدهایی در مورد چرایی “سگ بازی”، “بد حجابی و شل حجابی زنان” و… منتشر شده است.
منزل شخصی یا خودروی شخصی، حریم عمومی است و آسانسور حریم شخصی؟
ب) آیا دانشجو به اندازه آن مجری مشهور که بازتاب فیلم حمایتش از احمدی نژاد را پس از رسوایی اخلاقی وی روی خروجی خود قرار داد محبوبیت، مشهوریت و معروفیت ندارد؟ بینندگان و انتشار دهندگان این فیلم هم فرض را بر دانشجو بودند گذاشتند(هرچند نگارنده معتقد است احتمال دانشجو بودن فرد صفر است)
سخن آخر: بعد از هربار انتشار چنین اخباری روزنامه نگاران و فعالان رسانه ای به اصطلاح مستقل، به طرز جالبی در مورد اخلاق داد سخن سر می دهند و هر کدام هم در موردی خاص!
برای افکار عمومی و کسانی که از بیرون این وضع را تماشا می کنند حتما جای سوال است که چرا برای یک خبر کسی از اخلاق نمی گوید و درباره خبری مشابه در مورد فردی دیگر، همان روزنامه نگار ناگهان رگ غیرتش بیرون می زند.
این موضوع و رفتار دوگانه با تعریفی که آقای صادقی از “استقلال رای” رسانه صادقانه و بی پرده مطرح کرد کاملا قابل تعریف است، اما بیایید نام “اخلاق” و “حریم شخصی” و… را توجیه رفتار دوگانه خود قرار ندهید.
همکاری داشتم که در یک نمونه از این رسوایی های اخیر، شدیدا پیگیر ماجرا بود. بعد از اینکه با واسطه به مدیر روابط عمومی مرکز خاص متصل شد، بلافاصله تغییر موضع داده و حالا با حالت «توجیه شده» پیگیر نقض حریم خصوصی افراد است.
همکاران خانم رسانه ای، که مدام در مورد تبعیض های موجود در قوانین اسلامی داد سخن سر می دهند، ناگهان در مورد خبر اغفال یا تجاوز یک چهره سیاسی گارد دفاعی گرفته و آن را تجاوز یا اغفال نمی دانند.
خب همین سیستم قضایی ایرانی-اسلامی که به قول این همکاران تبعیض آمیز است، حکم به اغفال یا تجاوز داده، چه شده که این یک جا که از حقوق یک زن دفاع شده، نا گهان موضوع از نظر این دوستان غیرمنطقی و غیر قانونی به نظر می رسد؟
با عرض تاسف باید به استحضار این همکاران و علمای رسانه ای برسانم که “ارتباطات” هنوز بومی نشده(!) البته ما آرزوی بومی سازی آن را همراه این همکاران داریم، اما خوب یا بد این یک علم و فن وارداتی است.
اصول و قواعدی دارد. البته کمی درک اینکه چرا همکاران مستقل و منتقد ما، از خود نظام برای دست یافتن به علمی بومی جلوتر حرکت می کنند کمی سخت است، اما خب در تمام دنیا همین است.
ولیعهد بریتانیا در پارتی خصوصی عکس می اندازد، عکس هایش منتشر می شود. وزیر کشور آمریکایی در یک پارتی مست بوده، فیلمش منتشر می شود و وزیر استعفا می دهد. رئیس سازمان نظامی-امنیتی کشوری مثل آمریکا هم حتی از این اتهامات نمی تواند فرار کند.
رئیس صندوق بین المللی پول، رئیس بانک جهانی، وقتی یک خانم مدعی ارتباط جنسی با آنها می شود استعفا می دهند.
مسئولان و چهره های سرشناس در جامعه از قدرت و رانت برخوردار هستند. به خصوص در جامعه ای مثل جامعه ما. به اندازه کافی هم دارند دوستان گمنامی که پیگیر وضعیت دشمنانشان باشند.
وقتی با یک فرد دیگر ارتباط عاطفی و جنسی(که به زعم همکاران مستقل ما حریم خصوصی است) برقرار می کنند و چندی بعد از او جدا می شوند و دادگاه و سیستم قضایی کشور رای به اتهام آنها می دهد، مشخص نیست این همکاران کجای ماجرا هستند که انقدر پیگیر عدم انتشار اخبار می شوند.
درست است که در فرهنگ روزگاری شاعری به اسم رودکی سروده «مردی نبود فتاده را پای زدن» همین یک عبارتش شده توجیه جلوگیری از خبر رسوایی هر رانت خواری و بی اخلاقی و… اما پس و پیش این شعر را هم نگاهی بکنید! این فتاده وزیر و وکیل و دبیر کل و مجری و… نبوده. منظور کور و کچل و مستمند بوده است:
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
بر کور و کر ار نکته نگیری ، مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری، مردی*
اگرهم رودکی این را گفته باشد، در ادبیات قدیمی ایران هم که بگردیم سعدی، استاد سخن و اخلاق هم نوشته:
سه کس را شنیدم که غیبت رواست
وز این درگذشتی چهارم خطاست
یکی پادشاهی ملامت پسند
کز او بر دل خلق بینی گزند
حلال است از او نقل کردن خبر
مگر خلق باشند از او بر حذر
دوم پرده بر بی حیایی متن
که خود میدرد پرده بر خویشتن
ز حوضش مدار ای برادر نگاه
که او میدرافتد به گردن به چاه
سوم کژ ترازوی ناراست خوی
ز فعل بدش هرچه دانی بگوی
اتفاقا در این موارد، یک مجری مشهور مرتبط با مراکز قدرت، یک وزیر، یک وکیل و… فتاده نیستند، طرف حسابشان که موضوع را افشا کرده و چند ماه بعد از یاد همه می رود “فتاده” تر به نظر می رسد، که بالاخره به تیغ کینه دوستان گمنام این عزیزان دچار خواهد شد. ما باید کدام طرف باشیم؟
یک سایت خبری اصولگرا شعار جالبی روی لوگوی خود گذاشته(که البته ظاهرا به آن عمل هم نمیکند) بدون در نظر گرفتن گوینده، این حرف خوب را اینجا نقل کنیم بد نیست. نوشته “ما با هیچ کس عهد اخوت نبستیم” ای کاش این شعار در رسانه ها نهادینه شود.
همیشه مدیران و صاحبان رسانه ها ارتباطات مالی و لابی های خود را با مراکز قدرت داشته و دارند. اما به خاطر “شندرغاز” حقوق و حق التحریر، روزنامه نگار و فعال رسانه ای چرا باید خود را آلوده این لابی ها کند که از آن نه پولی به او می رسد و نه قدرتی؟
بیایید به جای اینکه به خاطر مسائل و منافع شخصی، حقایق را به طور یکطرفه و دوگانه انکار کنیم، کمک کنیم مردم آنچه را باید بدانند. ما قاضی و استاد اخلاق نیستیم، ما امانتدار مردم هستیم و باید تا جایی که خط قرمز ها به ما اجازه میدهد در همین جامعه خودمان اطلاع رسانی کنیم.
به کامنت ها و رای ها نگاه کنید، خودتان که می دانید معنی اینها چیست. مخاطبان خودتان را با این پزها که خودتان هم میدانید واقعی نیستند از خودتان نرنجانید. مخاطبان حرفه ای رسانه، آنهم رسانه هایی مثل بازتاب، خوب فرق خبر واقعی و سفارشی را میدانند. با این رفتارهای دوگانه، تنها مردم را از عملکرد رسانه و اهالی رسانه دلسرد می کنید.
در پایان ذکر این نکته بد نیست که بازتاب و بازتابی ها، برایم عزیز بوده و هستند و این فقط یک انتقاد است که خوشبختانه بازتابی ها همیشه از انتقاد استقبال کرده و می کنند.
باقی بقای عمرتان