و این بود قصه ضمیمه آخر هفته ما در سال ۱۳۹۱، اگر درباره شماره های مختلفش نظری دارید، حتما خوشحال میشم بدونم به امید سالی پر برکت
امروز آخرین روز کاری روزنامه دنیای اقتصاد بود. اولین شماره ضمیمه آخر هفته دنیای اقتصاد، چهاردهم تیرماه منتشر شد.
از اولین شماره ضمیمه آخر هفته تا الان دقیقا ۲۲۵ روز گذشته، اما اگر کارهای پیش شماره و زمینه شروع کار رو هم در نظر بگیریم، که از اواخر فروردین حدودا شروع شد، چیزی حدود ۱۱ ماه از آغاز کار ضمیمه آخر هفته دنیای اقتصاد می گذره.
قبل از این ضمیمه من جاهای مختلفی کار میکردم، اما با شروع کار ضمیمه، اولا دیگه وقتی برای کارهای دیگه باقی نموند و دوما هر چه گذشت کار انقدر برام جذاب شد که دیگه انگیزه ای برای کار جاهای دیگه نداشتم.
برای من کار در درجه اول علاقه ست و در درجه دوم مادیات، البته این به اون معنا نیست که رایگان کار میکنم، طبق اصول شخصیم هیچ کدوم از این اولویت ها هیچ وقت تنها نبودند.
ضمیمه آخر هفته دنیای اقتصاد هر دو رو داشت، اما واقعیت اینه که علاقه رو خیلی خیلی بیشتر داشت.
وقتی آقای میرزاخانی، سردبیر روزنامه، مثل همیشه مطمئن بهم این کار رو پیشنهاد دادند، خودم مطمئن نبودم، کمتر کسی هست که بتونم بدون اینکه خودم اطمینان داشته باشم، حرفش رو قبول کنم، توی کار این آدمها تو زندگی کاری من به تعداد انگشت های یک دست هم نمی رسند و آقای میرزاخانی یکی از اون افراد بود.
من مطمئن نبودم، اما سردبیر گفتند که میتونی و بسم الله گفتیم و کار رو شروع کردیم. کار اصلا راحت نبود، خیلی سخت بود و همین سختیش هم بیشتر علاقمندم میکرد. حدودا تا ده شماره اول، شب ها تا دیر وقت کار میکردیم، تو چند شماره اول که نزدیکی های صبح به خونه میرسیدیم و پیش می آمد که همگی یک شب رو تا صبح سر کار می موندیم تا کار به موقع و با کیفیت به دست مخاطب ها برسه.
هم کارفرما، کارفرمای خوبی بود و هم تیم واقعا حرفه ای بود. از بچه های صفحه آرایی وحروف چینی گرفته تا همکارای خوبم که در این مدت کمک کردند، تا بتونیم روز به روز سطح کار رو ارتقا بدیم.
بچه های تیم صفحه آرایی که واقعا زحمت کشیدند، آرش لاجورد عزیز و هنرمند که تو کارش استاده و مدیریت هنری مجله رو بر عهده داشت.
رضا دولت زاده عزیز، که در چشم بهم زدنی کارهای ظاهرا غیر ممکن رو ممکن میکنه.
امیر محمودی که شاید نصف عمر من سابقه کار تو مطبوعات رو داره.
بهزاد لاجورد عزیز و دوست داشتنی، که با روحیه خلاق و پر نشاطش همیشه مهربون کنار ما بود.
و البته علی ضیائی، که با چشای خسته و شب زنده دار، نمیگذاره حتی یک عکس تو مجله بدون کنترل به چاپخونه فرستاده باشه.
نگار متین نیا که به دلیل تغییر شغل اواسط کار از ما جدا شد و عکاس دلسوزمون بود.
و مجتبی سرانجام پور دوست داشتنی که با نگاه حرفه ای و دلسوزوانه به کارش، جلدهای قشنگ ویکند رو برای ما از نیمه کار به بعد تهیه کرد و کنار ما بود.
و
سرکار خانوم محمدی، دختر باسواد و کم ادعا و البه موقری که همه صفحات رو مو به مو میخونه و مو رو از ماست بیرون میکشه. اکثر هماهنگی کار روی دوش خانوم محمدی کم حرف و خجالتی.
استاد حسین آبادی، که با حوصله صفحات رو میخونن و با تجربه ای که دارند، نکات مهمی رو به ما یادآوری می کنند.
بچه های تحریه خوب دنیای اقتصاد که بخش راهنمای خرید حاصل کار اونهاست و با نگاه تخصصی مطالب رو خیلی ساده و کوتاه برای مخاطبان به صورت کاربردی اماده می کنند.
بچه هایی که از بیرون تحریریه روزنامه با ما همکاری کرده و می کنند. همگی کمک کردند تا این نشریه روز به روز بهتر بشه و البته پویا و بروز به دست مخاطب های خودش برسه.
مخاطب ها که با تماس ها و اظهار نظرهای خودشون ما رو شرمنده کردند.
اما باید از همکاران و اساتیدی که طی این مدت «مخالف»، «منتقد» و «مشوق» این کار بودند تشکر کنم.
اونها که تشویق کردند، دلگرمی به ما دادند
اونها که انتقاد کردند، دقت ما رو بالا بردند
اونها که مخالف بودند هم برای ما مهم بود، چون نشون میداد کار رو میبینن، دنبال میکنن و مخالف هستند.
پشت سر این ضمیمه ها، تعداد زیادی از مدیران، همکاران مطبوعاتی و بچه های هنرمند و فنی بوده و هستند که باید از همه شون تشکر کنم.
از آقای میرزاخانی که همیشه با دقت و حوصله کار رو مدیرت و رصد کردند و همیشه پشت کار رو نگه داشتند، جاهایی بود که اگر سردبیر برای یک لحظه دستش رو از پشت کار بر میداشت، قطعا زمین میخورد. وقتی که کار به هر دلیل تا نزدیکی های صبح طول می کشید، سردبیر صبورانه منتظر می موند تا کار تموم بشه و نتیجه رو تایید کنه و هیچ وقت بابت تاخیر بچه ها رو مواخذه نکردن.
تا خانوم محمدی که خیلی صبور، مشکلات عدم زمانبندی و بعضا اتفاقات ناخوشایند رو تحمل کرد و هیچ وقت نگذاشت به کار لطمه ای بخوره.
ما بیشتر از خانواده هامون، با همکارامون زندگی میکنیم، داشتن همکارای خوب مثل داشتن خانواده ای خوبه و داشتن محیط کاری خوب مثل خونه ای امن و با محبت می مونه که باید بابتش خدا رو شکر کرد.
شماره اول/ مورخ ۱۴ تیرماه ۱۳۹۱
این شماره اولین شماره ضمیمه آخر هفته دنیای اقتصاد بود که به مناسبت شب نیمه شعبان منتشر شد و تلاش زیادی برای سر وقت منتشر شدن اون انجام گرفت. جلد خوب این شماره از مصاحبه خوب یاسین نمکچیان عزیز، دبیر گروه فرهنگ و هنر روزنامه دنیای اقتصاد بود
شماره دوم/ مورخ ۲۲ تیرماه ۱۳۹۱
پرونده ای بود درباره اقتصاد سینما که بچه های خانوم مینا اکبرپور، دبیر وقت گروه فرهنگ و هنر روزنامه اعتماد زحمت اون رو کشیدند
شماره سوم/ مورخ ۲۹ تیرماه ۱۳۹۱
مرسوم بود و هست که روی جلد مجلات عکس چهره ها باشه، در این شماره ما جلدمون رو به یک موضوع اختصاص دادیم«تعطیلات آخر هفته در ایران» موضوعی که خیلی ها درباره ش حرف زده بودند. ما تعطیلات تقویمی زیاد داریم، اما تعطیلات آخر هفته مثل تمام دنیا نداریم. این پرونده ای بود درباره این موضوع
شماره چهارم/ مورخ ۵ مرداد ماه ۱۳۹۱
یک گفتگوی متفاوت بود با رامبد جوان که زحمتش رو سهیل سلیمانی عزیز کشیده بود
شماره پنجم/ مورخ ۵ مرداد ماه ۱۳۹۱
بحث، بحث اس ام اس های شوخی با شریعتی بود. همه اس ام اس ها رو میگرفتند و پیج این شوخی ها رو هم دیده بودند، اما پژمان موسوی عزیز در پرونده ای موضوع رو با صاحب نظران اسیب شناسی کرد و مهسا جزینی، گزارش خوبی از چگونگی شکل گیری حرکت تهیه کرد. مصاحبه با ادمین های پیج دکتر ولی شریعتی به نظر خودم خیلی جالب و خلاقانه بود
شماره ششم/ مورخ ۱۹ مرداد ماه ۱۳۹۱
خیلی ها با رویای شغل و اینده راهی دانشگاه میشن، اما شکست میخورن و خیلی ها هم از همین راه به هدف خودشون میرسن.
در شماره ششم، سراغ صاحب نظران و بزرگان رفتیم و پرسیدیم، دانشگاه رفتن خوب هست یا نه؟
شماره هفتم/ مورخ ۲۶مرداد ماه ۱۳۹۱
با واقعه تلخ زلزله ورزقان و آذربایجان همزمان شد و طبیعتا ما هم مثل خیلی از نشریات جلد خودمون رو به این موضوع اختصاص دادیم. نکته اینکه سوسن شریعتی که در پرونده شماره پنجم اظهار نظری نداشت، مقاله ای جالب درباره اس ام اس های شوخی با علی شریعتی، پدرش به ما برای انتشار داد که انعکاس وسیعی در سایت ها پیدا کرد
شماره هفتم/ مورخ ۳ شهریورماه ۱۳۹۱
در این شماره مهسا جزینی با مربی دومان، سگی که در زلزله آذربایجان کمک زیادی در پیدا کردن آسیب دیده ها و اجساد کرده بود گفتگوی خواندنی تهیه کرد که تنها تصویر جلد اون هزاران بار در شبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشته شد و به نظر خودم یکی از کارهای ماندگار سال ۹۱ بود.
شماره هشتم/ مورخ ۱۶ شهریورماه ۱۳۹۱
شاید برای خیلی ها ناشناخته باشد، اما رحیم شهریاری خواننده آذری زبانی است که در دوران ما تلاش زیادی برای احیای موسیقی سنتی آذری بین جوانان کرده و گفتگوی خواندنی داشت با یاسین نمک چیان عزیز و البته عکس جلد رو نگار متین نیا زحمتش رو کشیده بود
شماره دهم/ مورخ ۳۰ شهریورماه ۱۳۹۱
وقتی که شماره مجله مون دو رقمی شد، نوبت به پرونده ای رسید درباره نخبه، نخبه ها چه کسانی هسستند و اصولا به چه کسانی میشه عنوان نخبه رو داد؟ این موضوعی بود کارشناسان صاحب نام درباره اون اظهار نظر کردند و البته بعد ها تبعاتی هم پیدا کرد
شماره یازدهم/ مورخ ۶ مهرماه ۱۳۹۱
در این شماره از یک طرف بچه های دیجیتال سیر تا پیاز “اینترانت ملی” رو بررسی و موشکافی کردند و از طرف دیگه بچه های دیجیتال موضوع ازدواج های اینترنتی رو مورد بازبینی و آسیب شناسی قرار دادند.
شماره دوازدهم/ مورخ ۱۳ مهرماه ۱۳۹۱
سیزدهم مهرماه در شماره دوازدهم پرونده ای تهیه شد در باره طب سنتی که تا همین اسفندماه هنوز هم تلفن های مخاطبان درباره اون ادامه داشت چون دنبال بعضی از پزشکانی که در پرونده از اون ها یاد شده بود می گشتند. پرونده اثر گذاری که مورد توجه خوانندگان ما قرار گرفت
شماره سیزدهم/ مورخ ۲۰ مهرماه ۱۳۹۱
از این شماره خانوم «مهتاب محمدی» به جمع بچه های آخر هفته پیوستند شماره سیزدهم ما به ورزش های اصطلاحا آدرنالین و پر هیجان و تاریخچه پارک های تهران اختصاص داشت. گفتگوی خوب عاطفه چهره گشا با استاد حسین محجوبی، طراح پارک ساعی و بسیاری از پارک های تهران به نظر من گفتگویی ماندگار بود.
شماره چهاردهم/ مورخ ۲۷مهرماه ۱۳۹۱
گفتگویی متفاوت با حمید ماهی صفت جلد مجله ما بود که عکس اون کاردستی مجتبی سرانجام پور بود که تازه به جمع ما بعد از رفتن خانم متین نیا اضافه شده بودند.
اما نکته دیگر، پرونده ای بود درباره قربانیان بی گناه ایدز، یعنی بچه هایی که از طریق پدر و مادر آلوده شدند.
در این پرونده ما برای اولین بار قبل از انتشار یک نظر سنجی گسترده برگذار کردیم و نتایج جالب و حیرت آور اون رو منتشر کردیم که خاطره جالبی برای خود من شد.
شماره پانزدهم/ مورخ ۴ آبانماه ۱۳۹۱
سینا قنبر پور عزیز، روزنامه نگار پرتجربه و با سابقه حوزه حوادث و آسیب های اجتماعی، ماجرای قمه کشی نظام آباد رو از زاویه ای متفاوت بررسی کرد و
اولین پرونده ورزشی ما کار شد. علی عالی دبیر گروه ورزشی اعتماد در پرونده ای موضوع مدیریت فوتبال ایران رو بازخوانی کرد و گفتگوی خوبی هم با مهدوی کیا داشت.
شماره شانزدهم/ مورخ ۱۱ آبانماه ۱۳۹۱
که همزمان با سالروز تسخیر سفارت امریکا بود پرونده ای جالب و مفصل درباره این رویداد منتشر شد و البته گفتگوی خوب و چالشی با افسندیار قره باغی، که صدای او لوگوی ۱۳ آبان در ایران است.
شماره هفدهم/ مورخ ۱۸ آبانماه ۱۳۹۱
ماجرای خرید و فروش خودروهای دست دوم عنوان پرونده ای بود که بچه های خودرو زحمت اون رو کشیده بودند و گفتگو با مجریان پرطرفدار و مشاغل جانبی اونها عنوان پرونده هنری ما بود
شماره هجدهم/ مورخ ۲۵ آبانماه ۱۳۹۱
مصادف با ایام عاشورا بود و طبیعتا ما هم پرونده ای مناسبتی منتشر کردیم و البته گفتگوی خوبی با کویتی پور داشتیم. جلد این شماره از نظر خیلی از دوستان جزو جلدهای خوب این مدت ما بود
شماره نوزدهم/ مورخ ۲ آذرماه۱۳۹۱
گفتگوی فوق العاده ای که با موذن زاده انجام دادیم واقعا به یاد ماندنی بود، خاصه اینکه ایشون زیاد اهل گفتگو نیستند و البته تصاویر و شجره نامه منتشر نشده این خانواده اصیل در آذربایجان نقطه قوت این پرونده بود
شماره بیستم/ مورخ ۹ آذرماه۱۳۹۱
برای خود من اتفاق شخصی خیلی خیلی بدی افتاده بود، روز سه شنبه ای که این شماره رو آماده میکردیم، برای همین دوست ندارم زیاد درباره ش حرف بزنم!
شماره بیستم و یکم/ مورخ ۲۱ آذرماه۱۳۹۱
ماجرای آخر الزمان در سال ۲۰۱۲ روز به روز بیشتر شایعه میشد، پرونده ای درباره این شایعه و غیر علمی بودن اون منتشر کردیم که مورد توجه مخاطبان روزنامه هم قرار گرفت
شماره بیست و دوم/ مورخ ۳۰ آذرماه۱۳۹۱
دقیقان با شب یلدا مصادف شده بود و پرونده ما هم طبیعتا درباره شب یلدا بود. پرونده اجتماعی دیگری درباره پارکومترها که این روزها بلای جان تهرانی ها شده منتشر کردیم، درباره خدمات و در مقابل پولی که از شهروندان گرفته می شود و البته گزارش و گفتگوهای خوبی درباره مولانا
شماره بیست و سوم/ مورخ ۷ دیماه۱۳۹۱
در اولین شماره زمستانی آخر هفته دنیای اقتصاد، گفتگویی خواندنی با بهرام رادان بعد از مدت ها سکوتش منتشر کردیم. برای من خیلی فوق العاده بود که گیرنده مصاحبه از اصرار بهرام رادان برای چاپ مصاحبه ش در ضمیمه دنیای اقتصاد می گفت.
پرونده خوب و متفاوت و البته کاربردی سینا قنبر پور درباره واکنش مناسب مقابل زورگیرها هم خیلی مورد توجه مخاطبان قرار گرفت
شماره بیست و ششم/ مورخ ۵ بهمن ماه۱۳۹۱
گفتگوی مفصل و خواندنی با فرهاد آییش درباره کارهای کمدی عنوان اصلی ما بود
شماره بیست و هفتم/ مورخ ۱۲ بهمن ماه۱۳۹۱
پرونده ای درباره حاج اسماعیل دولابی به مناسبت سالروز ارتحالش منتشر شد. سوژه و موضوع اونقدر جذاب بود که تمام مجلات تموم بشه و تا اوایل اسفندماه هم مراجعه حضوری مخاطبان برای گرفتن مجله از تحریریه ادامه داشته باشه
شماره بیست و هشتم/ مورخ ۱۹ بهمن ماه۱۳۹۱
نوزدهم بهمن ماه بود و ما پرونده ای منتشر کردیم درباره جشنواره فیلم فجر و البته داستان فیلم های سال آینده، جلد این شماره رو رضا دولت زاده عزیز طراحی کرد که به نظر خیلی از همکاران یکی از جلدهای خوب ما در این مدت بود
شماره بیست و نهم/ مورخ ۲۶ بهمن ماه۱۳۹۱
این یک پرونده کاملا کاربردی بود که بچه های مسکن زحمت اون رو کشیدند و همه چیز درباره نوسازی خانه های قدیمی رو بازگو میکرد، یکی از بهترین پرونده های کاربردی ضمیمه آخر هفته همین پرونده بود
شماره سی ام/ مورخ۳ اسفندماه۱۳۹۱
برای اولین بار عکس جلدمون از موضوع داغ خبری انتخاب شد، سقوط غیر منتظره شهاب سنگی در روسیه که گزارش خبری مفصلی درباره اون منتشر شد
شماره سی یکم/ مورخ ۱۰ اسفندماه۱۳۹۱
از اواخر بهمن ماه اس ام اس های دعوت به نخریدن آجیل و پسته بین مردم رواج پیدا کرده، با کارشناسان حوزه اقتصاد و جامعه گپ و گفتی داشتیم درباره اثرگذاری این طرح، آیا واقعا تحریم خرید خشکبار اثر گذار هست؟
نکته اینکه در این شماره آقای میرزاخانی، سردبیر روزنامه اولین بار به ضمیمه آخر هفته سرمقاله دادند
شماره سی و دوم / مورخ ۱۷ اسفندماه۱۳۹۱
خیلی ها به عشق مهندس شدن سراغ دانشگاه رفتند و نهایتا دست از پا دراز تر برگشتند یا تغییر رشته دادند و به سمت رشته های علوم انسانی رفتند. بچه های اندیشه روزنامه سراغ سرشناس های این ماجرا رفتند و عشق مهندسی رو ریشه یابی کردند
شماره سی و سوم/ مورخ ۲۴اسفندماه۱۳۹۱
و بالاخره آخرین شماره سال ۱۳۹۱ بر خلاف سالنامه ها و شماره آخر باقی نشریات، ما به جای مصاحبه های همیشگی، سراغ خبرنگارهای رسانه های مختلف با گرایش های سیاسی مختلف رفتیم و مهمترین خبر سال رو از اونها پرسیدیم، نتیجه این کار جالب بود
این هم عکس بچه های ثابت ویکند که البته جای آرش لاجورد مدیر هنریمون توش خالیه 🙂
از راست به چپ: خانوم مهتاب محمدی، بهزاد لاجورد، علی ضیائی، خودم، رضا دولت زاده، امیر محمودی و مجتبی سرانجام پور
و این بود قصه ضمیمه آخر هفته ما در سال ۱۳۹۱، اگر درباره شماره های مختلفش نظری دارید، حتما خوشحال میشم بدونم به امید سالی پر برکت