گفتگو با محمدرضا مرادی(جامه دار مخصوص شاه) قسمت دوم/ غارت کاخ ها در روزهای نخست پیروزی
قسمت اول گفت و گو با محمدرضا مرادی ،بازمانده خدمه دربار ، با عنوان ” آخرین دقایق شاه در نیاوران” به یکی از پرخواننده ترین مطالب روزهای اخیر تبدیل شد و اینک بخش دوم و پایانی آن گفت و گو را می خوانید:
پس از اینکه شاه رفت، و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ماه سال ۵۷ چه اتفاقی برای کاخ ها افتاد، شما وقتی که انقلاب به پیروزی رسید کجا بودید؟
سعد آباد چطور؟
به اینجا فوق العاده دستبرد زده شد. چون اینجا نگهبان نداشت وبالطبع هر کسی داخل می آمد و هر چه می توانست می برد. طی سه روز خیلی ها آمدند و خیلی چیزها بردند.
بعد از انقلاب، با شور انقلابی که مردم داشتند، شما به عنوان یکی از خدمه دربار کجا بودید؟
من از ترسم بیرون نیامدم، من تا حدود یک ماه حتی برای خرید سیگار خانمم را می فرستادم. محله ما هم طوری بود که همه می شناختند که ما کجا کار می کنیم. ترس من از این بود که بیایم به خیابان یک نفر بر هر اساسی یک دفعه بگوید«آی ساواکی» تا من بیایم ثابت کنم که چه کسی هستم و چه کاره ام… بلایی سرم بیاید.
بعد از انقلاب تا چند وقت بیکار بودید، بعد چه شد که بالاخره از خانه نشینی خارج شدید؟
ما تا سه ماه بیکار بودیم و حقوق هم نمی گرفتیم. یک عده ای از بچه های کاخ که زرنگی کردند. خودشان را در نخست وزیری آن زمان وارد کردند و پستی گرفتند و در آنجا مشغول به کار شدند. همان ها به گوش مسئولین رساندند که یک عده ای در اینجا(خانه های سازمانی) زندگی می کنند. اینها الان از زمانی که انقلاب پیروز شده است در مدت این سه ماه حقوق نگرفته اند.
گفتند لیستی تهیه کنید، فعلا به طور موقت حقوقی به اینها بدهیم تا بعداً تکلیفشان مشخص شود. آمدند از ما لیستی تهیه کردند که چند نفر هستید و چقدر حقوق می گرفتید. یک روز قرار گذاشتیم و ما با اجتماع رفتیم به دفتر نخست وزیری که در خیابان پاستور بود. در آنجا یک لیست دیگر از ما تهیه کردند. مقداری از حقوق ما را به ما دادند که الان یادم نیست که چقدر بود. ولی کل حقوق نبود. به اندازه ای بود که لنگ نمانیم و زندگی مان اداره شود.
همان پول موقتی که به ما دادند ماه های بعد هم تکرار شد تا زمانی که به ما اعلام کردند که شما را تقسیم کرده ایم که در چند جا می توانید بروید کار کنید. یک عده ای به وزارت دادگستری رفتند که هنوز هم در آنجا هستند. عده ای دیگر به نهاد ریاست جمهوری آن زمان رفتند و مشغول به کار شدند. عمده همکاران ما در این دوجا یعنی دادگستری و نهاد ریاست جمهوری مشغول به کار شدند.
شما چطور، چه شد که بعد از انقلاب دوباره در کاخ ماندید؟
بعد از اینکه به سعدآباد برگشتید با چه منظره هایی روبرو شدید، کاخ چقدر تغییر کرده بود؟
در آن زمان بازهم کاخ های مجموعه سعدآباد غارت می شدند؟
کجا محل جمع آوری این وسایل شد، آیا این کار لطمه به چیدمان وسایل نزد؟
قرار شد که کاخ سفید(موزه ملت فعلی) مرکز جمع آوری این وسایل شود. کارگرهایی گرفتیم و با کمک آنهایی که می آمدند سر کار تمام کاخ ها را با وانت خالی کردیم اموال را در این کاخ(کاخ سفید) جای دادیم.
کاخ سفید سه طبقه دارد که تمام اتاق ها و سالن های اینجا پر از اموال کاخ های دیگر شده بود. از میز و صندلی گرفته تا تابلو و فرش و ….فرش ها فوق العاده بزرگ بود که ۱۲-۱۰ نفر به سختی آنها را می توانستند حرکت بدهند. ما فرش ها را هم جمع کردیم به همراه سایر وسایل. چیزی حدود ۲-۳ هفته طول کشید تا وسایل را از کاخ ها جمع کنیم و در کاخ سفید انبار کنیم.
وقتی وسایل را می چیدید، دقت داشتید که وسایل نظم خاصی داشته باشند. یعنی بعدا مشخص شود که جای هر کدام از وسایل در محل استقرار اصلی شان کجا بوده و احتمالا چه وسیله ای مربوط به کدام کاخ است؟
شاه چه غذایی می خورد؟
غذای خاصی نمی خورد. اما باید بگویم در بعضی مواقع آشپز فرانسوی می آمد، این آشپز فرانسوی غذای ایرانی نمی داد، غذاهایی می داد که خودش دوست داشت!
به مذاق ما اصلا سازگار نبود. چیزهایی می پخت که ما اصلا نه دیده بودیم و نه می توانستیم حتی اسمش را تلفظ کنیم. خوردنش هم اصلا برای ما لذت بخش نبود.
یک مدت زمان کوتاهی در حضور آشپز های خودمان این آشپز فرانسوی هم دعوت شد و مدت۲-۱ ماه غذا پخت و بعد هم رفت!
غذاهای کاخ های مجموعه سعدآباد چگونه تامین می شد، توسط چه کسی؟
تمام غذایی که در کاخ ها به مصرف می رسید توسط سر آشپز «علی کبیری» که فوت کرده است تهیه می شد. آقای کبیری ۸-۷ شاگرد داشت. توسط همین ها و چند نفر از خدمه کاخ ها را به طور کل غذا می دادند. کاخ هایی که باید غذای آنها را تامین می کردند شامل کاخ فرحناز، کاخ لیلا، علیرضا، شاه و … بودند که غذایشان از آشپزخانه اصلی تهیه می شد اما کاخ خانم دیبا آشپزخانه اختصاصی و آشپز مجزا داشت . احمد رضا هم جدا بود. به جز این دو نفر سایر ساکنین کاخ توسط همان آشپزخانه تغذیه می شدند.
چه لباس هایی می پوشیدند؟
برای مثال زمانی که شاه از ابتدا تا ۱۳ فروردین هر سال در کیش اقامت می کرد چندین مانور دریایی هم در آنجا انجام می شد که شاه هم باید حضور می داشت و بالطبع لباس نیروی دریایی را هم ما با خودمان می بردیم.
شاهزادگان چطور؟
البته به جز ولیعهد، بقیه بچه های خیلی کم سن و سال بودند. ولیعهد هر دو هفته یکبار یک پارتی در کاخش برگزار می کرد. مدعوین هم همکلاسی های ولیعهد بودند. بزن و بکوبی داشتند و…
فرزندان شاه از کاخ خارج می شدند، برای گردش و تفریح و…؟
خیلی به ندرت، البته بچه های دوست داشتند ولی گارد اجازه نمی داد که هرموقع دوست داشتند هر جا که می خواهند بروند.
با توجه به اینکه شما پیش از انقلاب هم در کاخ بودید، چیدمان کنونی کاخ های سعدآباد تا چه اندازه شبیه به آن زمان(پیش از انقلاب) است، پیش از انقلاب برچه اساسی چیدمان داخل کاخ های انتخاب می شد؟
خیلی کم به چیدمان آن روزها شبیه است ، دکوراسیون اینجا، مثل الان نبود. الان آخرین مبلمان چیده شده. این در واقع آخرین مبلمانی است که در کاخ ها مانده بود. چون هر چند وقت یکبار این ها عوض می شدند. مثلا مبلمان ها از فرانسه تهیه می شدند.
برای مهمانی های رسمی و غیر رسمی آرایش خاصی باید سالن و میزها داشتند. تمام اینها بر حسب نیاز روز چیده می شدند که آنچه امروز در کاخ ها چیده شده ، آخرین سری بود .
—————————-
این مطلب در تاریخ ۴ اسفند ۱۳۸۶ در سایت عصر ایران منتشر شد.