خانه > مطالب اصلی > مشایی و آزادی؛ طنز روزگار ما

مشایی و آزادی؛ طنز روزگار ما

گفتم کارگران گناهی ندارند، اصلا بگیرید من اغفالشان کردم(که نکرده بودم) بگیرید من به دروغ نگفتم خبرنگارم و از زیر زبانشان حرف کشیدم( که نکرده بودم) به نکرده اعتراف کردم، که نان آن همه کارگر بد بخت آجر نشود…
قول دادند و زیر قولشان زدند.
خاطر

mashai.r

گفتم کارگران گناهی ندارند، رحم کنید، اصلا بگیرید من اغفالشان کردم(که نکرده بودم) بگیرید من به دروغ نگفتم خبرنگارم و از زیر زبانشان حرف کشیدم( که نکرده بودم) به نکرده اعتراف کردم(که بخدا در عمرم نکرده بودم) که نان آن همه کارگر بد بخت آجر نشود…قول دادند ـ که نان کارگران را که مصاحبه کرده بودند آجر نکنند ـ  و زیر قولشان زدند.

خاطر شریفتان هست؟

کوتاه عرض میکنم، این روزها وقتی داد و بیداد و جیغ کشیدن سایت های زنجیره ای مشایی را در دفاع از “آزادی بیان” و “امنیت شغلی روزنامه نگاران” می شنوم، خنده م میگیرد. (اینجا و اینجا و اینجاها: یک دو سه )نمیدانم، شاید تخطئه ام کنید، اما میدانید یاد چه می افتم؟

یاد سال ۱۳۸۷، تابستان ۱۳۸۷، روزهایی که ۵ خبرنگار هر چند روز یکبار باید اواره میدان ارک و دادگاه می شدند و مقابل میز بازپرس می نشتند و پاسخ میدادند، که چرا نوشتید گوشه کلاه “جناب آقای مشایی کج است” من یکی از آن خبرنگار ها بودم.

در روزنامه کارگزاران کار مییکردم و گذرم به دادگاه نیافتاده بود، به خاطر یک مطلب در حوزه میراث فرهنگی، توسط سازمانی که این روزها رئیسش حامی ازادی بیان شده است، متهم به  هر چیزی شده بودم جز نوشته ام.

یادتان هست جناب آقای مشایی؟ برای اینکه ما را بترسانید، در جوابیه اتهام زده بودید که بر خلاف نظر رهبری انقلاب کار کردیم؟(اینجا)

خاطر شریفتان هست به خاطر فقط یک نوشته، چند بار مرا بردید پای میز بازپرس نشاندید؟(اینجا)

خاطرتان هست برایم دادگاه راه انداختید و…(اینجا) آن وقت ها که الف و فارس و کیهان با اشتیاق خبر دادگاهی شدن ما را به خاطر شکایت شما کار میکردند “اقتدار گرا” نبودند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آن روزها “آزادی بیان”، “امنیت شغلی خبرنگاران” و.. مهم نبود؟ تازه من که سیاسی نبودم… من فقط شمرده بودم چند نفر را عزل کردید و چند نفر را نصب.. . من و آن دختران را، دختران خبرنگار را، یادتان هست چقدر اوردید و بردیدشان پای میز محاکمه؟

حالا رنگ عوض فرمودید، شعار اصلاح طلب و … میدهید، از انحصار گرایان و اقتدار گرایان شکایت می کنید!

به جیره خواران درگاهتان یاداوری کردید، که بنا به گفته جنـــــاب آقـــــــای دکتـــــــر-مهنـــــدس احمدی نژاد”اصلاحات به تاریخ پیوسته”

آقای مشایی، چه خوابی برای خبرنگاران اصلاح طلب دیدی؟ از گوشت آدمیزاد، آن هم از شریف ترین قشر، از اسیب پذیر ترین و دلشکسته ترین قشر…قشری که یک روز” جیره خوار غرب” بودند و امروز شدند” روزنامه نگار آزاد اصلاح طلب” میخواهی برای خودت سپر انسسانی درست کنی؟

آقای مشایی، هنوز جادو و جمبل به من نرسیده، من در چشمان شما نشانه ای از صداقت نمی بینم. ۶ سال دولت این همه از ما شکایت کرد، کجا تشریف داشتید؟ آقای احمدی نژاد در مرداد ۸۷ خبر داد که سازمان های دولتی شکایتشان را از خبرنگاران پس می گیرند، ولی دادگاه ما در اواخر سال ۸۷ برگزار شد… آن وقت ها کجا بودید؟

ای چهره زلال و شفاف، تو کجا بودی وقتی من دلهره داشتم که اتهام تشویش اذهان عمومی به من زدند، کجا بودی وقتی به جرم نقل کردن مطالب بولتن داخلی سازمان خود شما، به نشر اکاذیب متهم شده بودم؟

کجا تشریف داشتید، وقتی این همه خبرنگار به جرم توهین به رئیس جمهور و… در زندان اسیر شدند؟

سخت آمده احضار دو نفر از نویسندگانتان؟ نترسید، با ایشان کاری ندارند… مگر ایشان مثل ما هستند که وبلاگ شخصی شان هم فیلتر شود… در سایت های شما هر چه میخواهند می نویسند.

۶ سال گرفتید و بردید و زدید، به شاخه ها فلک ندامت بستید، دو روز هم بچشید چه طعمی دارد؟

اصلاح طلب شدید، حالا؟

کجابودید وقتی در همه احزاب را تخته کردند؟ سال ۸۸ کجا بودید؟ امروز اصلاح طلب شدید که زیر پایتان آب افتاده؟

باورم نمیشود شما کاره ای نبودید، یک تجربه شخصی خودم دارم. شاکی من، مدعی العموم نبود، شخص شما بودید و سازمان تحت امر شما.

همین قبل عیدی، یک گزارش گرفتم و منتشر کردم، از مزایده بوداری… مزایده ای که بویش دنیا را برداشته بود، با سند و مدرک.

از آواره شدن تعدادی کارگر بدبخت نوشتم، نوشتم که تعدادی از مدیران میراث فرهنگی دست راستتان و خلف  بر حق تان، جناب آقای بقایی، یک تعاونی براه انداختند و نان عده ای کارگر و سرمایه گذار خرد را آجر کردند.

شب عید بود، همه را از سعدآباد بیرون کردند.

“دهدشت ” نامی، گفته بود رفته اید و مصاحبه کردید، حالا مجازات می شوید. کارگران بدبخت شب عیدی با زن و بچه، آواره شده بودند.

رفتم پیش یکی از مسئولان سازمان شما، در عمرم کاری نکردم که نتوانم از آن دفاع کنم، دفاع هم داشتم، ظلم کرده بودند و من حسب وظیفه ام طرف مظلوم را گرفته بودم، می توانستم هدیه بگیرم و خفه بشوم، اما نشدم.

گردن خم کردم و عذر خواهی کردم، میدانید دنیا دور سرم می چرخید وقتی می گفتم “عذر میخواهم” مدیر شما وعده داد که عذر خواهی کن، تا کارگران برگردند سر کار، کردم… اما بر نگشتند.

شما که به جایی وصل نیستید، دهدشت ادعا کرده بود پرینت موبایل مرا گرفته، شنود کرده و کارگرانی که با من مصاحبه کرده بودند را عقوبت خواهد کرد.

این چنین تکبر داشتید… خاطرتان هست؟

گفتم کارگران گناهی ندارند، اصلا بگیرید من اغفالشان کردم(که نکرده بودم) بگیرید من به دروغ نگفتم خبرنگارم و از زیر زبانشان حرف کشیدم( که نکرده بودم) به نکرده اعتراف کردم، که نان آن همه کارگر بد بخت آجر نشود…

قول دادند و زیر قولشان زدند.

خاطر شریفتان هست؟

از پول ایشان روزنامه و سایت براه انداختید؟

دنیا بیایند و به حقانیت و عدالت شما شهادت بدهند، ولله که باور نمیکنم، به چشمم دیدم چه کردید…

خبر هم زیاد هست… به وقتش انشالله، به امید همان خدایی که بازخواستش به قیامت نمی ماند، توکل به همان خدا، به وقتش می نویسیم. بخدا که حاضرم از جیب خرج کنم و خبر کار کنم… حاضرم زندگیم را بدهم و خبر کار کنم، در مورد کس و کسانی که به اشک کارگران رحم نکردند. در مورد کس و کسانی که شش سال بیش از صدها جوابیه رکیک به اهالی رسانه دادند، خبر کار کنم برای کسانی که ۶ سال، اهالی رسانه را به کرده و ناکرده شان متهم کردند.

این را گفتم که عرض کنم، سینه چاک اصلاحات نباشید، یک نفر زرد نویس …. آمده سرتان را شیره مالیده و گفته اصلاح طلب است… اصلاح طلبان واقعی ، به لطف دولت کریمه شما همه خانه نشین هستند… روز شماری میکنم برای روزی که ببینم ید الله را، ید الله … البته معتقدان به جن گییران و رمالان از یدالله و الله چیزی نمیدانند، بگویند هم برای راه افتادن کارشان است.

از حق خودم هم بگذرم، کینه بیکاری آن کاررگران، شرمندگی آن مردان پیش زن و بچه شان، انهم شب عید … هیچ وقت از دلم بیرون نمی رود.

  1. حمید
    13 می 2011 در 12:25 | #1

    فوق العاده بود
    من امروز با شما آشنا شدم
    لذت بردم از مطلبتون

  2. محمد
    14 می 2011 در 00:46 | #2

    دردتان را چند با حس کردم. خدا کند مردم فریب این موج سواری جدید احمدی نژاد و مرادش(مشایی) را نخورند.

  3. جهان نیوز
    14 می 2011 در 07:25 | #3

    با سلام
    مطلب شما در پایگاه خبری جهان در بخش وبلاگ ها منتشر شد.
    با تشکر

  4. esi
    15 می 2011 در 17:35 | #4

    دوباره سلام و درود برتو که هنوز به خاطر لقمه ای نان خودت را نفروخته ای نه به ننگ و نه به رنگ و دیده بانی میکنم باشد که هیچگاه نبینم به دامی درافتاده باشی یا دامنت در دام دانه ای . خدا پناه

  5. 20 می 2011 در 11:53 | #5

    با سلام ،از وبلاگ متمایزی برخورداری و لی در ایجاد تنوع پیش قدم باش ،با مطلبی با عنوان “بیداری سعید عسگرها برای کسانی چون مشایی”به روز هستم مطلب خوبی است ،لطفا اگر با نظر من موافق یا مخالفید پیام بگذارید
    navabiyan.blogfa.com_ سربازان خودسر امام زمان

  1. بدون بازتاب