خانه > مطالب اصلی > حزب الله در ایران؛ ضد چپ ضد لیبرال

حزب الله در ایران؛ ضد چپ ضد لیبرال

پرونده شکل گیری حزب الله از دهه ۴۰ تاکنون:

ابو شریف که عملا با پیروزی انقلاب درگیر سامان دادن به سپاه پاسداران بود تا اینکه همزمان با تشکیل حزب الله لبنان به همراه تنی چند از اعضای حزب الله، به لبنان رفت. ابوشریف پس از آن به افغانستان رفت ودر کنار مجاهدین افغان با حکومت کمونیستی نجیب ا… مبارزه کرد. او در کنار مجاهدین وارد کابل شد و در هنگام سقوط کابل به دست نیروهای طالبان با تنی چند از مجاهدین به صورت ناشناس به پاکستان رفت.

از اینجا به بعد چهره ای دیگر حزب الله را در ایران نمایندگی می کند؛ شهید«محمد منتظری»

حزب الله و حزب شیطان

در نوشته های باقی مانده از شهید بهشتی، سرمقاله های روزنامه جمهوری اسلامی(ارگان رسمی حزب جمهوری اسلامی) و… بارها و بارها واژه حزب الله به چشم می خورد. واژه ای که مفهومی متضاد با حزب شیطان دارد و اشاره به امتی دارد که علیه طاغوت قیام کردند و خواهان اجرای فرامین و احکام الهی در عرصه سیاسی کشور هستند.

برخی از یاران ابوشریف پس از انقلاب به سمت فعالیت های فرهنگی و بسط اندیشه های حزب اللهی پرداختند. جواد منصوری از آن جمله است، تصویر مقابل آگهی سخنرانی وی را 25 آذر 1359 نشان می دهد.

برخی از یاران ابوشریف پس از انقلاب به سمت فعالیت های فرهنگی و بسط اندیشه های حزب اللهی پرداختند. جواد منصوری از آن جمله است، تصویر مقابل آگهی سخنرانی وی را ۲۵ آذر ۱۳۵۹ نشان می دهد.

باید توجه داشت که این مفهوم با مفهوم حزب الله به معنای تشکیلاتی کاملا متفاوت است. حزب الله صفتی مثبت برای توصیف انقلابیون هوادار جمهوری اسلامی بوده که در کلام اکثر گروه های سیاسی آخر دهه ۵۰ به بعد مشهود است.

در روزنامه جمهوری اسلامی ستونی ثابت با عنوان «حزب الله و حزب شیطان» از ابتدای شکل گیری تا پایان دهه ۵۰ به وجود آمد. تنها در سال ۵۹،  این ستون ۱۹ قسمت داشت و به واکاوی جنبش های مردمی اسلامی در مقابل تشکل های غیر ایدئولوژیک و غیر مذهبی می پردازد.

گویی تلاشی وسیع برای انتقال مفهوم حزب الله آغاز شده، تالاشی وسیع که لزوما سازماندهی شده هم نبوده است. در واقع این واژه ای است با پشتوانه قرآنی و مکتبی که در بیان اکثر شخصیت ها به کار برده می شود. عده ای از روی حسن نیت و عده ای از روی سوء نیت آن را بکار می بنرد.

اما یک چیز مشخص است، حزب الله از ابتدا با کلید واژگانی چون انقلاب و مبارزه پیوند خورد، گویی بی چنین واژگانی کاربردی ندارد.

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

روزنامه جمهوری اسلامی در سری تحلیل هایی به شرح و تفصیل «حزب الله» در مقابل «حزب شیطان» می پردازد. بریده ای از روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۹، صفحه ۳

یکی از دغدغه های انقلابیون، معرفی حزب الله است. حزب الله در مقابل جنبش های ملی و جهان وطنی قرار گرفته است. برخی چهره های نهضت آزادی نسبت به حزب الله واکنش های منفی نشان دادند، در این تصویر، نویسنده ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی نسبت به این واکنش های منفی ابراز عقیده کرده است.

روزنامه جمهوری اسلامی از جمله مطبوعاتی به شمار می رود که در ابتدای انقلاب با تحریریه ای متشکل از نیروهای مکتبی تشکیل یافته بود. این روزنامه رسالت خود را در تبیین مفاهیم اسلامی – انقلابی تعریف کرده بود. در این روزنامه چاپ مطالب خوانندگان حامی جمهوری اسلامی و حزب الله به وفور به چشم می خورد.

*****

محمد منتظری

کسی نمی تواند نبوغ شهید «محمد منتظری» در جنگ های چریکی را کتمان کند. محمدمنتظری از آن دست شخصیت هاییست که انگار برای انقلاب کردن پا به این دنیا گذاشتند و تقدیرشان با مبارزه گره خورده است.

در مورد اینکه چه کسی ابتدا سپاه را پایه گذاری کرد اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد، ظاهرا این اختلاف نظرها نیز از آنجا ناشی می شود که سپاه ابتدا به شکل امروزی منسجم و سراسری نبوده و منطقه به منطقه هسته هایی به نام سپاه تشکیل می شدند. در حالی که بسیاری ابوشریف و سپاهی که او در پادگان جمشیدیه تشکیل داده بود را بنیانگذار سپاه می دانند، اشخاصی نیز چون رفیق دوست، اعتقاد دارند اولین کسی که ایده تشکیل سپاه را در مدرسه رفاه مطرح کرد، کسی نبود جز شهید «مهمد منتظری»

اشخاصی نیز چون رفیق دوست، اعتقاد دارند اولین کسی که ایده تشکیل سپاه را در مدرسه رفاه مطرح کرد، کسی نبود جز شهید «مهمد منتظری»

اشخاصی نیز چون رفیق دوست، اعتقاد دارند اولین کسی که ایده تشکیل سپاه را در مدرسه رفاه مطرح کرد، کسی نبود جز شهید «مهمد منتظری»

رفیق دوست در مصاحبه ای در مورد شهید محمد منتظری می گوید او با فعالیت سپاه زیر نظر شورای انقلاب موافق نبود:  (شهید محمد منتظری)به راحتی (فعالیت سپاه زیر نظر سپاه را) نپذیرفت. اتفاقا او خیلی اذیت کرد. خودش که نیامد. بعد من به اتفاق ابوشریف به دیدنش رفتیم. او من را دستگیر کرد و نصف روز نگه داشت. بالاخره با هم کنار آمدیم. (ناگفته های سپاه پاسداران در گفتگوی شهروند امروز با محسن رفیقدوست/ آبانماه ۱۳۸۷)

جنبش های رهایی بخش جهانی و حزب الله

در بهبهه پیروز انقلاب و در اواخر دهه ۵۰ ، عده ای از انقلابیون تصمیم می گیرند انقلاب را صادر کنند و به کمک سایر انقلابیون جهان بشتابند. در این میان نیز با انگیزه قدرتمندی که داشتند، به برخی مناسبتات و سلسله مراتب توجه نمی کردند.

در همین زمان نیز گروه هایی تندرو و به ظاهر مذهبی در برخی نقاط کشور به موازات تشکیل سپاه در مرکز شکل گرفته بودند که بعضا جلوتر از انقلاب حرکت می کردند، یکی از این گروه ها را «مهدی هاشمی» رهبری می کرد.

مهدی هاشمی پیش از انقلاب گروهی را ـ به ظاهر ـ برای ترویج امربه معروف و نهی از منکر تشکیل داده بود که به گروه ضربت شهرت یافته بود، پس از انقلاب با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شهید محمدمنتظری به عنوان مسئول آموزش و تبلیغات برگزیده می  شود و مهدی نیز جانشین وی. به دلیل عدم حضور شهید منتظری در جلسات، بخاطر مشغله در «نهضت‌‌های آزادی‌بخش»، جانشین او یعنی مهدی هاشمی در شورای ۱۲ نفره فرماندهی سپاه حاضر می شود.

این شخص کمال استفاده را از فرصت بدست آمده برد و اعضای باند خویش در اصفهان را با نام جدید «حزب الله» احیا و همچنین برخی از نزدیکان باندی خود را وارد سمت های مهم سپاه کرد

این شخص کمال استفاده را از فرصت بدست آمده برد و اعضای باند خویش در اصفهان را با نام جدید «حزب الله» احیا و همچنین برخی از نزدیکان باندی خود را وارد سمت های مهم سپاه کرد

این شخص کمال استفاده را از فرصت بدست آمده برد و اعضای باند خویش در اصفهان را با نام جدید «حزب الله» احیا و همچنین برخی از نزدیکان باندی خود را وارد سمت های مهم سپاه کرد.( مصاحبه پژوهشگران با حجت الاسلام سالک)

از جمله اقدامات باند مهدی هاشمی که چهره انقلاب اسلامی را در اذهان مردم مورد خدشه قرار داد، به انحراف کشیدن خوی انقلابیگری افراد منطقه اصفهان و دیگر نقاط کشور نه در جهت اسلام انقلابی مورد نظر امام  بلکه در جهت افراطی و سلبی آن، تحت عنوان تشکل حزب الله در منطقه بود.

مهدی هاشمی در اعترافاتش به این موضوع اشاره می کندکه «در قهدریجان جریانی تشکیل یافت که دوستان ما از آن به «حزب الله» تعبیر میکردند، ولی خود من نام «گروه ضربت» را برای آن انتخاب کرده بودم. این گروه تحت عنوان مبارزه با منکرات، افراد را بطور انفرادی دستگیر کرده و پس از ضرب و شتم، به باغی در خارج شهر می بردندو بدون آن که مجوز شرعی و اجازه حاکم شرع در بین باشد، آنان را تعزیر می کردند.»( کالبد شکافی انحراف، نوار اعترافات مهدی هاشمی- شماره بازیابی ۱۴۲۴۴ مرکز اسناد انقلاب اسلامی)

ماجرا تسخیر فرودگاه و حکم آیت الله مهدوی کنی

درست از زمانی که دولت موقت تشکیل شد، تا دوران تسخیر لانه جاسوسی، استراتژی صدور انقلاب از سوی برخی چهره های انقلابی مورد توجه قرار گرفت. یکی از این چهره ها محمد منتظری بود.

در مقابل محمدمنتظری و جنبش رهایی بخش، از سویی دولت موقت قرار داشت، از سوی دیگر چهره های هوادار رعایت سلسله مراتب، نظیر شهید بهشتی و آیت الله مهدوی کنی و.. ماجرا وقتی اوج پیدا کرد که یک بار وی و همراهانش قصد داشتند با هواپیمایی که از آشیانه هواپیمایی ملی آماده کرده بودند راهی طرابلس شوند، ماموران دولتی در فرودگاه مانع حرکت هواپیما شدند و در حالی که نزدیک بود ماجرا به فاجعه‌ای بینجامد، ماموران شهربانی به دستور مهندس بازرگان هواپیما را محاصره کردند.

محمد منتظری و همراهانش – در حدود هشتاد نفر که بدون پاسپورت و اوراق شناسایی قصد سفر داشتند – روی باند فرودگاه مهرآباد تحصن کردند و مانع از پروازهای دیگر شدند. در این زمان به دستور امام خمینی، دولت بازرگان اعلامیه‌ای صادر کرد و آیت‌الله منتظری نیز در نامه‌ای که از رادیو و تلویزیون پخش شد، فرزند بزرگ خود را دارای ناهنجاری‌های عصبی خواند که در اثر شکنجه‌های دوران زندان شاه در او پدید آمده است: “کنترل و مهار کردن و معالجه او همواره فکر مرا مشغول کرده و تا کنون چند مرتبه دست به اقداماتی زده‌ام و حتی اخیراً مدتی وی را برای معالجه اجباراً در قم نگه داشتم ولی متاسفانه اقدامات من سودی نبخشید و در این میان عده‌ای سوءاستفاده کرده، او را تحریک می‌کنند تا دست به کارهای جنجالی بزند و خوراکی برای تبلیغات دشمنان گردد.» (روزنامه کیهان، ۲۷ شهریور ۱۳۵۸)

محمد منتظری در جواب پدر اعلامیه‌ای صادر کرد و اعلام داشت که چون قصد دارد انقلاب ایران را به نهضت‌های اصیل انقلابی گره بزند و دست عاملان بیگانه را رو کند، به این شانتاژها اهمیت نمی‌دهد. با این همه وی موفق به انجام کار خود نشد. اما این پایان ماجرا نبود. محمد منتظری روز بعد به اتفاق عده‌ای از همراهان [که پاسپورت داشتند] کشور را به مقصد لیبی ترک کرد و چند روز بعد اعلام شد عبدالسلام جلود نخست وزیر لیبی همراه با محمد منتظری به ایران آمده و در قم قصد دیدار با امام‌خمینی را دارد.

نزدیکان محمد منتظری، یکبار دیگر و جهت یاری مردم فلسطین فرودگاه مهراباد تهران را به اشغال درآوردند و با یک هواپیما به سمت سوریه حرکت کردند. گرچه این گروه نتوانست به صورت مستقیم وارد جنگ شود اما در دمشق اعضای ان در جمع نیروهای فتح حضور داشتند.

این واحد برون‌مرزی در جریان تصویب اساسنامه سپاه پاسداران و با اصرار وزارت امور خارجه، از تشکیلات سپاه حذف و زیر نظر قائم‌مقام رهبری ادامه فعالیت داد تا اینکه فعالیت متولیان «نهضت‌های آزادیبخش» در خارج کشور و در چنبره معادلات بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران، به موانعی برخورد کرد. آن موانع به اضافه یک سری از معادلات داخلی کار را به توقف فعالیت مدیریت این تشکیلات کشاند.( بررسی تجربه صدور انقلاب اسلامی ایران‏ْ، تاریخچه ، آسیب ها و دلایل کند شدن روند آن/ بخش سوم/جنبش عدالت خواه دانشجویی/ ۷ اسفند ۱۳۸۷، کد بازیابی ۳۰۱۴)

علی کورانی نیز در مصاحبه ای به مشکلات حضور حزب اللهی های ایران تحت عنوان سپاه در کشورهای عربی و طرف با اسرائیل اشاره و مشخصا به روایتی از حضور شهید محمد منتظری می پردازد، وی در باب چگونگی مواجهه رزمندگان لبنانی با شهید محمد منتظری می گوید:  «در بقاع نه تظاهراتی به استقبال سپاه راه افتاد و نه کسی به آنها خوش آمد گفت!

در بیروت و جنوب لبنان هم مردم نسبت به آمدن شهید شیخ محمد منتظری و یاران او در نخستین سال پیروزی انقلاب اسلامی واکنش منفی نشان دادند. مرحوم شیخ محمد جواد مغنیه در برابر شهید شیخ محمد منتظری ایستاد و به او گفت: آیا شما آمده اید به اسرائیل بهانه دهید تا خانه های مسکونی مردم جنوب لبنان را ویران کند؟»(ناگفته هایی از تاسیس« حزب الله »/ ۱۲ مرداد ۱۳۸۹، خبرگزاری فارس، کد بازیابی ۸۹۰۴۲۶۱۳۶۲)

گفته می شود در مقابل اقدامات شهید محمد منتظری، ایت الله مهدوی کنی دستور بازداشت «محمد منتظری» را در تابستان ۱۳۵۸ یکسال پس از انقلاب صادر میکند. وی این دستور را بر علیه فعالیت های شهید «محمد منتظری» در همکاری با جنبش‌های رهایی‌بخش جهانی انجام می‌دهد.(روزنامه کیهان، ۱۶ تیرماه ۱۳۵۸)

پس از رخدادهای مزبور، نهایتا امام خمینی(ره) شهید محمد منتظری را نصیحت های پدرانه می کنند و در نتیجه نصایح  امام، شهید محمد منتظری که پیشتر میانه خوبی با شهید بهشتی نداشت، به عضویت حزب جمهوری اسلامی در می آید.

محمد منتظری، نهایتا در هفتم تیرماه سال ۱۳۶۰ و در فاجعه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، به فیض شهادت می رسد. پس از شهادت محمدمنتظری، مدعی دروغین نمایندگی حزب الله یعنی مهدی هاشمی نیز اعدام شد؛ برخی معتقدند مهدی هاشمی اطلاعاتی را در خصوص پرونده مک فارلین در اختیار هفته‌نامه الشراع  قرار داد تا با چاپ گزارشی مخلوط از واقعیت و کذب در تاریخ ۱۲ آبان سال ۱۳۶۰ دراین هفته نامه به چاپ بسد تا بلکه حکم اعدام وی را تحت تاثیر قرار دهد. (مهدی قمصریان/ پرونده سفر رابرت مک‌فارلین به ایران/ روزنامه همشهری /۱۱ آبان ۱۳۸۶) در این مقطع  تشکلی تحت عنوان  حزب الله در ایران عملا وارد فاز جدیدی شد؛ نسلی به میان آمدند که تاکنون نیز حضور دارند.

——————-

این مطلب در همشهری ماه شماره ۷۱ فروردین ۱۳۹۰ در صفحات: ۴۴،۴۵ و ۴۶ منتشر شد.