بایگانی

بایگانی آوریل

حزب الله در ایران؛ شبکه سازی برای مبارزه مسلحانه

5 آوریل 2011 بدون دیدگاه

پرونده شکل گیری حزب الله از دهه ۴۰ تاکنون:

چند سال پس از دستگیری و انحلال حزب ملل اسلامی، «حزب الله» رسما متولد شد. حدودا سه سال پس از انحلال ملل اسلامی در سال ۱۳۴۷، تعدادی از آزادشدگان حزب با توجه به تجارب پیشین خود پایه گذار گروه دیگری به نام «حزب الله »شدند .رهبری این تشکیلات را عباس آقا زمانی (معروف به ابو شریف)به عهده داشت و از دیگر عوامل ذی نفوذ این تشکیلات جواد منصوری و احمد احمد بودند .

حزب الله، به شیوه حزب ملل اسلامی، از سال ۱۳۴۷ فعالیت خود را بر مبنای کار تئوریک و آموزش آغاز کرد و کلاس های درس عربی را برای اقشار مختلف جامعه بویزه جوانان دایر کردند.  تعدادی راهم از دانشگاه ها و مراکز علمی دیگر شناسایی و به صورت هیئتی، به این کلاس ها هدایت می کردند.

ابوشریف در این باره می گوید: « در سال 1329 دولت مصدق با رأی مردم در یک انتخابات نسبتاً آزادتری انتخاب شد ولی به دلیل سرسپردگی شاه مملکت به قدرت‌های خارجی تصمیم گرفتند مصدق را سرنگون کنند و به همین خاطر با کودتا و استفاده از زور و اسلحه و عده‌ای چاقوکش حکومت نسبتاً مردمی مصدق را سرنگون کردند تا بتوانند بیشتر در خدمت قدرت‌های خارجی باشند. این خاطره در ذهن ما و بسیاری از جریان‌های سیاسی نقش بسته بود و فهمیدیم که مبارزات پارلمانی در مقابل حکومتی که دست به اسلحه می‌برد بی‌فایده است و اسلحه را باید با اسلحه جواب داد.

ابوشریف در این باره می گوید: « در سال ۱۳۲۹ دولت مصدق با رأی مردم در یک انتخابات نسبتاً آزادتری انتخاب شد ولی به دلیل سرسپردگی شاه مملکت به قدرت‌های خارجی تصمیم گرفتند مصدق را سرنگون کنند و به همین خاطر با کودتا و استفاده از زور و اسلحه و عده‌ای چاقوکش حکومت نسبتاً مردمی مصدق را سرنگون کردند تا بتوانند بیشتر در خدمت قدرت‌های خارجی باشند. این خاطره در ذهن ما و بسیاری از جریان‌های سیاسی نقش بسته بود و فهمیدیم که مبارزات پارلمانی در مقابل حکومتی که دست به اسلحه می‌برد بی‌فایده است و اسلحه را باید با اسلحه جواب داد.

مدرس بیشتر این کلاس ها جواد منصوری و ابوشریف بودند. این کلاس ها، بر پایه متون مربوط به آیات و احادیث و فرازهایی از نهج البلاغه با تکیه بر مبارزات علیه ظلم و دعوت به اقدام مسلحانه، توزیع می شد .

اغلب اعضای «حزب الله» اعضای حزب ملل اسلامی بودند، که برای ادامه مبارزه با رژیم شاه با تکیه بر تجربیات گذشته و نیز خود سازی فردی و جمعی و کسب آمادگی لازم برای مقابله با هر گونه تهدید از سوی دستگاه حاکمه، سازمان و تشکیلات مخفی حزب الله را با الهام از آیات  قرآنی: «و من یتول الله و رسوله و الذین آمنوا فان حزب الله هم الغالبون»(۵۶مائده) و«اولئک حزب الله الا ان  حزب الله هم المفلحون»(مجادله ۲۲)رااه اندازی نموده وهدف از آن را مبارزه با رژیم شاهنشاهی و براندازی آن عنوان کردند.

بر خلاف حزب ملل اسلامی که از ابتدا اقدام به ساخت تشکیلات و… کردند، این گروه با ایدئولوژی اسلامی و جهان بینی توحیدی،  فاقد دفتر و تشکیلات تابلو داری بودند. آنان بنا داشتند قبل از ورود به عرصه عملی مبارزه به جذب افراد و کار عمیق ایدئولوزیک بپردازند و تشکیلات خود را کاملا در خفا سازماندهی کنند.

؟؟؟؟؟

مدرس بیشتر این کلاس ها جواد منصوری و ابوشریف بودند. این کلاس ها، بر پایه متون مربوط به آیات و احادیث و فرازهایی از نهج البلاغه با تکیه بر مبارزات علیه ظلم و دعوت به اقدام مسلحانه، توزیع می شد .

اکثر کلاس های عقیدتی این گروه در مسجد حضرت امیر المومنین (ع) برگزار می شد.  این کلاس ها به سبک جدیدی و بصورت رایگان برگزار می شد ودر حاشیه آن آقا زمانی(ابوشریف) می خواست که شاگردان آیات جهادی را حفظ کنند.

این کلاس ها دایر بود و سه هدف کلی را دنبال می کرد:

۱٫ تبلیغ و سازندگی (کار فرهنگی) بود .

۲٫ اداره و بهره برداری از توانایی ها و مبارزه با رژیم سلطنتی بود .

۳٫ شناسایی و جذب افراد مومن به حزب الله بود .

این مرحله تقریبا جنبه علنی داشت و حتی رژیم هم از آن با خبر بود، چرا که ظاهر آن پیوسته فقط کلاس درس بود و در آن جلسات خیلی از افراد رفت و آمد داشتند که از جمله آنان آیت الله خامنه ای بودند.

عملیات حزب الله

فعالیت حزب ملل اسلامی به دلیل عدم تجربه کافی بدوا متوقف شد، اما حزب الله که متشکل از اعضای حزب ملل اسلامی بود، با تجربه ای تازه قدم به میدان گذاشته بود. اما هدف اصلی آن مبارزه مسلحانه بود.

خود ابوشریف در این باره می گوید: « در سال ۱۳۲۹ دولت مصدق با رأی مردم در یک انتخابات نسبتاً آزادتری انتخاب شد ولی به دلیل سرسپردگی شاه مملکت به قدرت‌های خارجی تصمیم گرفتند مصدق را سرنگون کنند و به همین خاطر با کودتا و استفاده از زور و اسلحه و عده‌ای چاقوکش حکومت نسبتاً مردمی مصدق را سرنگون کردند تا بتوانند بیشتر در خدمت قدرت‌های خارجی باشند. این خاطره در ذهن ما و بسیاری از جریان‌های سیاسی نقش بسته بود و فهمیدیم که مبارزات پارلمانی در مقابل حکومتی که دست به اسلحه می‌برد بی‌فایده است و اسلحه را باید با اسلحه جواب داد. »(مصاحبه با روزنامه ایران/ ویژه نامه بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران)

ترور سرتیپ طاهری

سازمان مجاهدین خلق بعد از ضربه سنگینی که در سال ۵۰ از ساواک خورده بود ناچار به همکاری با تشکیلات مذهبی از جمله موتلفه و حزب الله شد.

پس از صحبت ها و مذاکرات متعدد قرار شد در یک اقدام ائتلافی مابین آنها و حزب الله دست به ترور سرتیپ طاهری که یکی از عوامل اصلی سرکوب خونین قیام ۱۵ خرداد۱۳۴۲، که در مقابله و مهار بسیاری از تظاهرات و راهپیمایی های دیگر مردم علیه رژیم سلطنتی نظیر : سرکوب راهپیمایی مردم در تشییع جنازه آیت ا… فومنی در سال ۱۳۴۳، سرکوب تظاهرات ضد اسرائیلی در سال ۱۳۴۹ ، حمله به کارگران اعتصابی کارخانه جهان چیت سازی،  حمله به دانشجویان در دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه تهران  نقش موثری داشت، بزنند.

طاهری، معاون رئیس پلیس تهران، در یک کار مشترک و آزمایشی ترور شد. هر چند این اقدام موفقیت آمیز بود ولی منجر به دستگیری و متلاشی شدن گروه «حزب الله» در مرداد ۱۳۵۱ شد.

حزب الله از ابتدای دهه ۵۰ تا پیروز انقلاب

عباس آقا زمانی( ابوشریف) پس از دستگیری گسترده شبکه “حزب الله” به فلسطین و لبنان رفت و بعد از یک سال به هنگام بازگشت در مرز بازرگان دستگیر و پس از فرار مجدد از زندان از ایران گریخت و به پاکستان رفت واز آنجا به اروپا و به انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا پیوست و در سال ۱۹۷۴ میلادی وارد دانشگاه دولتی فرانکفورت شد ولی به دلیل تردد زیاد بین خاورمیانه و اروپا نتوانست ادامه تحصیل دهد.

ابوشریف در سال ۱۳۵۷ به نوفل لوشاتو رفت و به جمع یاران اما پیوست. او هم زمان با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشت و در مدرسه رفاه محل استقرار امام به سازمان دهی نیروهای نظامی و حزب الله و تامین امنیت و حراست آنجا پرداخت .

او یکی از عناصر تعیین کننده و موسس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. «جواد منصوری» دیگر عضو ذی نفوذ حزب الله به عنوان اولین فرمانده سپاه انتخاب شد .

عباس آقازمانی (ابو شریف ) در ۲ اردیبهشت ۱۳۵۸ از طرف شورای انقلاب به عنوان فرمانده عملیات سپاه و در خرداد ۱۳۵۹به فرماندهی کل سپاه پاسداران منصوب شد.

چنانکه از نظر گذشت، حزب الله ای که در سال ۴۷ کار خود را آغاز کرده بود، نهایتا در سال ۵۸، با عضویت بنیانگذاران آن در نهادها و ارگان های انقلابی عملا به کار خود به عنوان تشکلی مسلح برای مقابله با نظام پهلوی پایان داد. این مقطع نیز به نوبه خود، آغاز گری مقطعی دیگر بود؛ «موج اول حزب الله در جمهوری اسلامی ایران» آغاز می شود.

——————-

این مطلب در همشهری ماه شماره ۷۱ فروردین ۱۳۹۰ در صفحات: ۴۰و۴۱ منتشر شد.

حزب الله در ایران؛ تولد «حزب اللهی»ها

5 آوریل 2011 ۱ دیدگاه

پرونده شکل گیری حزب الله از دهه ۴۰ تاکنون:

حزب اللهی ها و امر به معروف و نهی از منکر

در شهریور ۱۳۵۹، حدود دو سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، عراق به ایران حمله کرد و دفاع مقدس آغاز شد. پر واضح است که در چنین شرایطی نیروهای انقلابی و مذهبی که به طور عام به آنها «حزب اللهی» گفته می شد از شهرها به سمت مناطق جنگی کشیده شوند و در قامت نیروهای داوطلب ظاهر شوند. رزمندگان حزب اللهی از شهریور ۵۹ تا مرداد ۶۷  در جبهه ها مشغول جنگ بودند.

اشخاصی چون حسین الله کرم، منصور ارضی، اکبر گنجی، هادی غفاری، محسن مخملباف، فرج الله سلحشور و.. که از رزمندگان جبهه ها به شمار می رفتند تصمیم گرفتند جمعی را ساماندهی کنند تا به امر به معروف و نهی از منکر در حوزه های گوناگون بپردازند.

اشخاصی چون حسین الله کرم، منصور ارضی، اکبر گنجی، هادی غفاری، محسن مخملباف، فرج الله سلحشور و.. که از رزمندگان جبهه ها به شمار می رفتند تصمیم گرفتند جمعی را ساماندهی کنند تا به امر به معروف و نهی از منکر در حوزه های گوناگون بپردازند.

البته در این سال ها نیز از وضعیت شهرهای پر جمعیت غافل نبودند، اگرچه جاذبه مناطق جنگی برای آنها بیشتر بود. ۵-۶ سال پس از آغاز جنگ، حزب اللهی ها به شدت درگیر جنگ بودند، اما از اواسط دهه شصت فرصتی پیدا شد که سری هم به شهرها بزنند؛ در این سر زدن ها بود که اهمیت مسائل فرهنگی و اعتقادی برای آنها رنگ تازه ای پیدا کرد.

اواسط دهه شصت همزمان با جنگ، از سوی دیگر در کشور آنچه از آن تحت عنوان «تهاجم فرهنگی» یاد می شود نیز جریان داشت. مساله بی حجابی برای حزب اللهی ها مساله به واقع مهمی بود و در سوی دیگر ماجرا، گرایش جوانان به تیپ های غربی و نوع لباس و مدل مو و… مطرح شدند.

در این زمان اشخاصی چون حسین الله کرم، منصور ارضی، اکبر گنجی، هادی غفاری، محسن مخملباف، فرج الله سلحشور و.. که از رزمندگان جبهه ها به شمار می رفتند تصمیم گرفتند جمعی را ساماندهی کنند تا به امر به معروف و نهی از منکر در حوزه های گوناگون بپردازند.

حسین الله کرم این دو گروه حزب اللهی را چنین معرفی می کند:

(گروه اول)گروه معتقد به استفاده از زور چهره‌هایی مثل هادی غفاری، اکبر گنجی، مخملباف که پیرو موسوی بودند در اوایل انقلاب هستند. اکبر گنجی معروف به اکبر پونز بود که روسری‌ها را جلو می‌کشید و پونز می‌زد و اقداماتی از جمله رنگ کردن دست‌ها و کارهایی از این دست توسط این گروه انجام می‌شد.

گروه دوم که در دوره انقلاب من اداره آن را بر عهده داشتم شاید در حال حاضر بتوانیم حرکت‌های اجتماعی را در چارچوب ادامه دهیم. در دهه دوم انقلاب یعنی اوایل سال ۷۰ ما از جبهه‌ها برگشتیم که معتقد به دستیابی به خواسته‌ها از طریق اعتراضات مدنی بودیم و در حال حاضر اعتقاد دارم اگر دولت فضای لازم برای حضور مردم در انجام امر به معروف و نهی از منکر را مهیا نکند شاهد خواهیم بود که این دو جریان حزب‌اللهی به اقداماتی شبیه دوره انقلاب دست خواهند زد.( مناظره‌ای با عنوان«نگرش صحیح به مساله آمریکا»/ خبرگزاری ایسنا/ ۹ آبانماه ۱۳۸۹/ کد خبر: ۸۹۰۸-۰۶۱۹۹)  حدودا بعد از سال ۶۷ تا پایان دولت دوم خاتمی، گروه های حزب الله هسته های متعدیی را در شهرها و استان های کشور تشکیل دادند که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.

دولت سازندگی و بسترهای تولد انصار حزب الله

پس از رحلت امام خمینی(ره) آیت الله هاشمی به عنوان رئیس جمهور دولت سازندگی را بنا می کند. هاشمی رفسنجانی سیاست های اقتصادی غیر دولتی و تا حد امکان آزاد را دنبال کرد، این نوع از سیاست های اقتصادی در جمهوری اسلامی تقریبا بی سابقه بود، چراکه در دولت مستعجل بازرگان، دولت بنی صدر، دولت رجایی و دولت موسوی، هر یک به دلایلی نظیر شرایط انقلابی، شرایط جنگی و… هرگز به سمت اقتصاد آزاد نرفته بودند.

اتخاذ سیاست های اقتصادی مبتنی بر اقتصاد آزاد برای مردم ایران ناآشنا جلوه می کرد، حال اینکه اجرای این سیاست ها موجب بروز تورم نیز شد. در چنین شرایطی جوی از نارضایتی در بین مردم پدید آمد. از سوی دیگر، اقدامات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز پس از انقلاب تا دولت هاشمی رفسنجانی بی سابقه بود. به بیانی می توان شرایط متفاوت این دوران را چنین ترسیم کرد:

در دوران هاشمی گروه ها، احزاب سیاسی و جریان های فکری مجال بروز و ظهور یافتند، امری که با فاجعه هفتم تیر و عزل بنی صدر و پس از آن دوران جنگ تحمیلی، عملا به دست فراموشی سپرده شده بود.

  • در دوران سازندگی، بحث تهاجم فرهنگی مطرح و ماجرای استعفای سیدمحمدخاتمی از وزارت ارشاد رخ داد که به نوبه خود موجب ایجاد مسائلی در حوزه فرهنگ و مطبوعات شد.
  • مسائل اقتصادی در دوران هاشمی شکلی تازه به خود گرفت. اقتصاد دولتی کنار گذاشته شد و بهخ اقتصاد خصوصی مجال حضور داده شد؛ موضوعی که برخی آن را زمینه ساز افزایش اختلاف طبقاتی می دانند، واژگانی چون«مرفه بی درد»، «قشر آسیب پذیر» در این دوران رواج یافتند که نشان از بروز طرز فکری خاص می دادند.
  • به خاطر فضای خاصی که در دولت اول هاشمی وجود داشت، مجال بروز و ظهور اقدامات گروه های حزب اللهی به شکل تشکیلاتی و سازماندهی شده چندان وجود نداشت.

رزمندگانی که از جنگ بازگشته بودند با دنیای متفاوت از دنیای دهه شصت مواجه شده بودند. از سویی با سه رخداد مهم اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مواجه شده بودند و از سوی دیگر با نسل جدیدی از سیاستمداران مواجه می شدند که با سیاستمداران دهه نخست انقلاب به کلی متفاوت بودند، آنها عملگرا بودند و با معیارهای ارزشی دهه نخست انقلاب متفاوت به نظر می رسیدند. «رانت خوار»، «آقا زاده» و.. عناوینی بود که در این دوران رایج شد، دولت هاشمی دو جریان مخالف بالقوه را در نیمه اول دهه ۷۰ در مقابل خود داشت، یکی گروه های حزب اللهی، دیگری گروه های چپ مذهبی. در ادامه خواهید دید که اولی به ساخت تشکیلات انصار حزب الله منجر خواهد شد.

دخمه ها، محل دردل های یاران قدیمی

این دهه دوم انقلاب بود، که خیلی از مظاهر آن مورد انتقاد این رزمندگان قرار گرفته بود.  اما آنها ترجیح دادند نارضایتی های خود را در محفل هایی مطرح کنند. این محفل ها گاه هیات ها بود و گاه دخمه؛ دخمه اگرچه در اصطلاح عامیانه معنایی خاص دارد، اما باید توجه داشت که منظور از دخمه برای حزب اللهی ها، خانه ای بود که گفته می شود برخی از رزمندگان وقتی به تهران می آمدند، به آن خانه در حوالی شهر ری می رفتند، مدتی در آنجا ـ در کنار هم ـ استراحت می کردند و دوباره راهی جبهه می شدند. در دخمه به خودسازی  معنوی می پرداختند. پس از جنگ، این دخمه به محلی برای جمع های خودمانی همان رزمندگان تبدیل شد.همین جمع ها تا نیمه دوم دهه هفتاد، زمینه تشکیل انصار حزب الله را فراهم کرد.

در نیمه دوم دهه هفتاد، تحول در جناح بندی ها به تأسیس گروه های سیاسی جدیدی منجر شد. رویکرد استقلال از دو جناح مشهور مهم ترین عامل شکل گیری گروه های تازه تأسیس بود. انصار حزب الله، جمعیت دفاع از ارزش های انقلاب اسلامی و حزب کارگزاران سازندگی مهم ترین این گروه ها به شمار می روند. که در بخش بعدی مورد بررسی قرار خواهند گرفت.

——————-

این مطلب در همشهری ماه شماره ۷۱ فروردین ۱۳۹۰ در صفحات: ۴۲و۴۳ منتشر شد.

حزب الله در ایران؛ ضد چپ ضد لیبرال

5 آوریل 2011 بدون دیدگاه

پرونده شکل گیری حزب الله از دهه ۴۰ تاکنون:

ابو شریف که عملا با پیروزی انقلاب درگیر سامان دادن به سپاه پاسداران بود تا اینکه همزمان با تشکیل حزب الله لبنان به همراه تنی چند از اعضای حزب الله، به لبنان رفت. ابوشریف پس از آن به افغانستان رفت ودر کنار مجاهدین افغان با حکومت کمونیستی نجیب ا… مبارزه کرد. او در کنار مجاهدین وارد کابل شد و در هنگام سقوط کابل به دست نیروهای طالبان با تنی چند از مجاهدین به صورت ناشناس به پاکستان رفت.

از اینجا به بعد چهره ای دیگر حزب الله را در ایران نمایندگی می کند؛ شهید«محمد منتظری»

حزب الله و حزب شیطان

در نوشته های باقی مانده از شهید بهشتی، سرمقاله های روزنامه جمهوری اسلامی(ارگان رسمی حزب جمهوری اسلامی) و… بارها و بارها واژه حزب الله به چشم می خورد. واژه ای که مفهومی متضاد با حزب شیطان دارد و اشاره به امتی دارد که علیه طاغوت قیام کردند و خواهان اجرای فرامین و احکام الهی در عرصه سیاسی کشور هستند.

برخی از یاران ابوشریف پس از انقلاب به سمت فعالیت های فرهنگی و بسط اندیشه های حزب اللهی پرداختند. جواد منصوری از آن جمله است، تصویر مقابل آگهی سخنرانی وی را 25 آذر 1359 نشان می دهد.

برخی از یاران ابوشریف پس از انقلاب به سمت فعالیت های فرهنگی و بسط اندیشه های حزب اللهی پرداختند. جواد منصوری از آن جمله است، تصویر مقابل آگهی سخنرانی وی را ۲۵ آذر ۱۳۵۹ نشان می دهد.

باید توجه داشت که این مفهوم با مفهوم حزب الله به معنای تشکیلاتی کاملا متفاوت است. حزب الله صفتی مثبت برای توصیف انقلابیون هوادار جمهوری اسلامی بوده که در کلام اکثر گروه های سیاسی آخر دهه ۵۰ به بعد مشهود است.

در روزنامه جمهوری اسلامی ستونی ثابت با عنوان «حزب الله و حزب شیطان» از ابتدای شکل گیری تا پایان دهه ۵۰ به وجود آمد. تنها در سال ۵۹،  این ستون ۱۹ قسمت داشت و به واکاوی جنبش های مردمی اسلامی در مقابل تشکل های غیر ایدئولوژیک و غیر مذهبی می پردازد.

گویی تلاشی وسیع برای انتقال مفهوم حزب الله آغاز شده، تالاشی وسیع که لزوما سازماندهی شده هم نبوده است. در واقع این واژه ای است با پشتوانه قرآنی و مکتبی که در بیان اکثر شخصیت ها به کار برده می شود. عده ای از روی حسن نیت و عده ای از روی سوء نیت آن را بکار می بنرد.

اما یک چیز مشخص است، حزب الله از ابتدا با کلید واژگانی چون انقلاب و مبارزه پیوند خورد، گویی بی چنین واژگانی کاربردی ندارد.

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

روزنامه جمهوری اسلامی در سری تحلیل هایی به شرح و تفصیل «حزب الله» در مقابل «حزب شیطان» می پردازد. بریده ای از روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۹، صفحه ۳

یکی از دغدغه های انقلابیون، معرفی حزب الله است. حزب الله در مقابل جنبش های ملی و جهان وطنی قرار گرفته است. برخی چهره های نهضت آزادی نسبت به حزب الله واکنش های منفی نشان دادند، در این تصویر، نویسنده ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی نسبت به این واکنش های منفی ابراز عقیده کرده است.

روزنامه جمهوری اسلامی از جمله مطبوعاتی به شمار می رود که در ابتدای انقلاب با تحریریه ای متشکل از نیروهای مکتبی تشکیل یافته بود. این روزنامه رسالت خود را در تبیین مفاهیم اسلامی – انقلابی تعریف کرده بود. در این روزنامه چاپ مطالب خوانندگان حامی جمهوری اسلامی و حزب الله به وفور به چشم می خورد.

*****

محمد منتظری

کسی نمی تواند نبوغ شهید «محمد منتظری» در جنگ های چریکی را کتمان کند. محمدمنتظری از آن دست شخصیت هاییست که انگار برای انقلاب کردن پا به این دنیا گذاشتند و تقدیرشان با مبارزه گره خورده است.

در مورد اینکه چه کسی ابتدا سپاه را پایه گذاری کرد اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد، ظاهرا این اختلاف نظرها نیز از آنجا ناشی می شود که سپاه ابتدا به شکل امروزی منسجم و سراسری نبوده و منطقه به منطقه هسته هایی به نام سپاه تشکیل می شدند. در حالی که بسیاری ابوشریف و سپاهی که او در پادگان جمشیدیه تشکیل داده بود را بنیانگذار سپاه می دانند، اشخاصی نیز چون رفیق دوست، اعتقاد دارند اولین کسی که ایده تشکیل سپاه را در مدرسه رفاه مطرح کرد، کسی نبود جز شهید «مهمد منتظری»

اشخاصی نیز چون رفیق دوست، اعتقاد دارند اولین کسی که ایده تشکیل سپاه را در مدرسه رفاه مطرح کرد، کسی نبود جز شهید «مهمد منتظری»

اشخاصی نیز چون رفیق دوست، اعتقاد دارند اولین کسی که ایده تشکیل سپاه را در مدرسه رفاه مطرح کرد، کسی نبود جز شهید «مهمد منتظری»

رفیق دوست در مصاحبه ای در مورد شهید محمد منتظری می گوید او با فعالیت سپاه زیر نظر شورای انقلاب موافق نبود:  (شهید محمد منتظری)به راحتی (فعالیت سپاه زیر نظر سپاه را) نپذیرفت. اتفاقا او خیلی اذیت کرد. خودش که نیامد. بعد من به اتفاق ابوشریف به دیدنش رفتیم. او من را دستگیر کرد و نصف روز نگه داشت. بالاخره با هم کنار آمدیم. (ناگفته های سپاه پاسداران در گفتگوی شهروند امروز با محسن رفیقدوست/ آبانماه ۱۳۸۷)

جنبش های رهایی بخش جهانی و حزب الله

در بهبهه پیروز انقلاب و در اواخر دهه ۵۰ ، عده ای از انقلابیون تصمیم می گیرند انقلاب را صادر کنند و به کمک سایر انقلابیون جهان بشتابند. در این میان نیز با انگیزه قدرتمندی که داشتند، به برخی مناسبتات و سلسله مراتب توجه نمی کردند.

در همین زمان نیز گروه هایی تندرو و به ظاهر مذهبی در برخی نقاط کشور به موازات تشکیل سپاه در مرکز شکل گرفته بودند که بعضا جلوتر از انقلاب حرکت می کردند، یکی از این گروه ها را «مهدی هاشمی» رهبری می کرد.

مهدی هاشمی پیش از انقلاب گروهی را ـ به ظاهر ـ برای ترویج امربه معروف و نهی از منکر تشکیل داده بود که به گروه ضربت شهرت یافته بود، پس از انقلاب با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شهید محمدمنتظری به عنوان مسئول آموزش و تبلیغات برگزیده می  شود و مهدی نیز جانشین وی. به دلیل عدم حضور شهید منتظری در جلسات، بخاطر مشغله در «نهضت‌‌های آزادی‌بخش»، جانشین او یعنی مهدی هاشمی در شورای ۱۲ نفره فرماندهی سپاه حاضر می شود.

این شخص کمال استفاده را از فرصت بدست آمده برد و اعضای باند خویش در اصفهان را با نام جدید «حزب الله» احیا و همچنین برخی از نزدیکان باندی خود را وارد سمت های مهم سپاه کرد

این شخص کمال استفاده را از فرصت بدست آمده برد و اعضای باند خویش در اصفهان را با نام جدید «حزب الله» احیا و همچنین برخی از نزدیکان باندی خود را وارد سمت های مهم سپاه کرد

این شخص کمال استفاده را از فرصت بدست آمده برد و اعضای باند خویش در اصفهان را با نام جدید «حزب الله» احیا و همچنین برخی از نزدیکان باندی خود را وارد سمت های مهم سپاه کرد.( مصاحبه پژوهشگران با حجت الاسلام سالک)

از جمله اقدامات باند مهدی هاشمی که چهره انقلاب اسلامی را در اذهان مردم مورد خدشه قرار داد، به انحراف کشیدن خوی انقلابیگری افراد منطقه اصفهان و دیگر نقاط کشور نه در جهت اسلام انقلابی مورد نظر امام  بلکه در جهت افراطی و سلبی آن، تحت عنوان تشکل حزب الله در منطقه بود.

مهدی هاشمی در اعترافاتش به این موضوع اشاره می کندکه «در قهدریجان جریانی تشکیل یافت که دوستان ما از آن به «حزب الله» تعبیر میکردند، ولی خود من نام «گروه ضربت» را برای آن انتخاب کرده بودم. این گروه تحت عنوان مبارزه با منکرات، افراد را بطور انفرادی دستگیر کرده و پس از ضرب و شتم، به باغی در خارج شهر می بردندو بدون آن که مجوز شرعی و اجازه حاکم شرع در بین باشد، آنان را تعزیر می کردند.»( کالبد شکافی انحراف، نوار اعترافات مهدی هاشمی- شماره بازیابی ۱۴۲۴۴ مرکز اسناد انقلاب اسلامی)

ماجرا تسخیر فرودگاه و حکم آیت الله مهدوی کنی

درست از زمانی که دولت موقت تشکیل شد، تا دوران تسخیر لانه جاسوسی، استراتژی صدور انقلاب از سوی برخی چهره های انقلابی مورد توجه قرار گرفت. یکی از این چهره ها محمد منتظری بود.

در مقابل محمدمنتظری و جنبش رهایی بخش، از سویی دولت موقت قرار داشت، از سوی دیگر چهره های هوادار رعایت سلسله مراتب، نظیر شهید بهشتی و آیت الله مهدوی کنی و.. ماجرا وقتی اوج پیدا کرد که یک بار وی و همراهانش قصد داشتند با هواپیمایی که از آشیانه هواپیمایی ملی آماده کرده بودند راهی طرابلس شوند، ماموران دولتی در فرودگاه مانع حرکت هواپیما شدند و در حالی که نزدیک بود ماجرا به فاجعه‌ای بینجامد، ماموران شهربانی به دستور مهندس بازرگان هواپیما را محاصره کردند.

محمد منتظری و همراهانش – در حدود هشتاد نفر که بدون پاسپورت و اوراق شناسایی قصد سفر داشتند – روی باند فرودگاه مهرآباد تحصن کردند و مانع از پروازهای دیگر شدند. در این زمان به دستور امام خمینی، دولت بازرگان اعلامیه‌ای صادر کرد و آیت‌الله منتظری نیز در نامه‌ای که از رادیو و تلویزیون پخش شد، فرزند بزرگ خود را دارای ناهنجاری‌های عصبی خواند که در اثر شکنجه‌های دوران زندان شاه در او پدید آمده است: “کنترل و مهار کردن و معالجه او همواره فکر مرا مشغول کرده و تا کنون چند مرتبه دست به اقداماتی زده‌ام و حتی اخیراً مدتی وی را برای معالجه اجباراً در قم نگه داشتم ولی متاسفانه اقدامات من سودی نبخشید و در این میان عده‌ای سوءاستفاده کرده، او را تحریک می‌کنند تا دست به کارهای جنجالی بزند و خوراکی برای تبلیغات دشمنان گردد.» (روزنامه کیهان، ۲۷ شهریور ۱۳۵۸)

محمد منتظری در جواب پدر اعلامیه‌ای صادر کرد و اعلام داشت که چون قصد دارد انقلاب ایران را به نهضت‌های اصیل انقلابی گره بزند و دست عاملان بیگانه را رو کند، به این شانتاژها اهمیت نمی‌دهد. با این همه وی موفق به انجام کار خود نشد. اما این پایان ماجرا نبود. محمد منتظری روز بعد به اتفاق عده‌ای از همراهان [که پاسپورت داشتند] کشور را به مقصد لیبی ترک کرد و چند روز بعد اعلام شد عبدالسلام جلود نخست وزیر لیبی همراه با محمد منتظری به ایران آمده و در قم قصد دیدار با امام‌خمینی را دارد.

نزدیکان محمد منتظری، یکبار دیگر و جهت یاری مردم فلسطین فرودگاه مهراباد تهران را به اشغال درآوردند و با یک هواپیما به سمت سوریه حرکت کردند. گرچه این گروه نتوانست به صورت مستقیم وارد جنگ شود اما در دمشق اعضای ان در جمع نیروهای فتح حضور داشتند.

این واحد برون‌مرزی در جریان تصویب اساسنامه سپاه پاسداران و با اصرار وزارت امور خارجه، از تشکیلات سپاه حذف و زیر نظر قائم‌مقام رهبری ادامه فعالیت داد تا اینکه فعالیت متولیان «نهضت‌های آزادیبخش» در خارج کشور و در چنبره معادلات بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران، به موانعی برخورد کرد. آن موانع به اضافه یک سری از معادلات داخلی کار را به توقف فعالیت مدیریت این تشکیلات کشاند.( بررسی تجربه صدور انقلاب اسلامی ایران‏ْ، تاریخچه ، آسیب ها و دلایل کند شدن روند آن/ بخش سوم/جنبش عدالت خواه دانشجویی/ ۷ اسفند ۱۳۸۷، کد بازیابی ۳۰۱۴)

علی کورانی نیز در مصاحبه ای به مشکلات حضور حزب اللهی های ایران تحت عنوان سپاه در کشورهای عربی و طرف با اسرائیل اشاره و مشخصا به روایتی از حضور شهید محمد منتظری می پردازد، وی در باب چگونگی مواجهه رزمندگان لبنانی با شهید محمد منتظری می گوید:  «در بقاع نه تظاهراتی به استقبال سپاه راه افتاد و نه کسی به آنها خوش آمد گفت!

در بیروت و جنوب لبنان هم مردم نسبت به آمدن شهید شیخ محمد منتظری و یاران او در نخستین سال پیروزی انقلاب اسلامی واکنش منفی نشان دادند. مرحوم شیخ محمد جواد مغنیه در برابر شهید شیخ محمد منتظری ایستاد و به او گفت: آیا شما آمده اید به اسرائیل بهانه دهید تا خانه های مسکونی مردم جنوب لبنان را ویران کند؟»(ناگفته هایی از تاسیس« حزب الله »/ ۱۲ مرداد ۱۳۸۹، خبرگزاری فارس، کد بازیابی ۸۹۰۴۲۶۱۳۶۲)

گفته می شود در مقابل اقدامات شهید محمد منتظری، ایت الله مهدوی کنی دستور بازداشت «محمد منتظری» را در تابستان ۱۳۵۸ یکسال پس از انقلاب صادر میکند. وی این دستور را بر علیه فعالیت های شهید «محمد منتظری» در همکاری با جنبش‌های رهایی‌بخش جهانی انجام می‌دهد.(روزنامه کیهان، ۱۶ تیرماه ۱۳۵۸)

پس از رخدادهای مزبور، نهایتا امام خمینی(ره) شهید محمد منتظری را نصیحت های پدرانه می کنند و در نتیجه نصایح  امام، شهید محمد منتظری که پیشتر میانه خوبی با شهید بهشتی نداشت، به عضویت حزب جمهوری اسلامی در می آید.

محمد منتظری، نهایتا در هفتم تیرماه سال ۱۳۶۰ و در فاجعه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، به فیض شهادت می رسد. پس از شهادت محمدمنتظری، مدعی دروغین نمایندگی حزب الله یعنی مهدی هاشمی نیز اعدام شد؛ برخی معتقدند مهدی هاشمی اطلاعاتی را در خصوص پرونده مک فارلین در اختیار هفته‌نامه الشراع  قرار داد تا با چاپ گزارشی مخلوط از واقعیت و کذب در تاریخ ۱۲ آبان سال ۱۳۶۰ دراین هفته نامه به چاپ بسد تا بلکه حکم اعدام وی را تحت تاثیر قرار دهد. (مهدی قمصریان/ پرونده سفر رابرت مک‌فارلین به ایران/ روزنامه همشهری /۱۱ آبان ۱۳۸۶) در این مقطع  تشکلی تحت عنوان  حزب الله در ایران عملا وارد فاز جدیدی شد؛ نسلی به میان آمدند که تاکنون نیز حضور دارند.

——————-

این مطلب در همشهری ماه شماره ۷۱ فروردین ۱۳۹۰ در صفحات: ۴۴،۴۵ و ۴۶ منتشر شد.