حزب الله در ایران؛ حزب الله در دوره اصلاحات

5 آوریل 2011 بدون دیدگاه

پرونده شکل گیری حزب الله از دهه ۴۰ تاکنون:

پس از شکست در انتخابات خرداد ۱۳۷۶، انصار به تشکیلاتی کشوری بدل شد که علاوه بر تهران؛شهرهای:  تبریز، اصفهان، مشهد، کرمانشاه،ساری، رشت، ساری، بابل، خرم آباد و…  را  هم در بر گرفت. آنها تا سال ۱۳۸۱، حضور چشم گیر و منحصر بفردی در تجمعات، میتینگ ها و.. همچنین راهپیمایی ها و تظاهرات خاص خود را داشتند. اما از سال ۱۳۸۱به بعد، علی رغم گسترش ، به نظر می رسد انصار حزب الله تصمیم گرفت تا منویات خود را به جای تظاهر به آنها، از راه های دیگری پیگیری نماید.

انتخابات دوم شوراها

با نزدیک شدن به انتخابات دومین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا ، « شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی » تصمیم گرفت تشکلی را با نام جدید درانتخابات شوراها شرکت دهد . پس از رایزنی های بسیار، سرانجام نام «آبادگران ایران اسلامی » به تصویب رسید و قرارشد آقایان محمود احمدی نژاد  وحسین فدایی مسولیت  انتخاب کاندیدا ها و هدایت تبلیغات انتخاباتی را درتهران ، مراکز استان ها و شهرستان های مهم برعهده بگیرند.

در۲۰ بهمن ۱۳۸۱ ودر بحبوحه تبلیغات گروه های شناخته شده سیاسی ، تعدادی ازاصولگرایان گمنام با نام « ائتلاف آباد گران ایران اسلامی » جهت حضور درشورای شهر تهران اعلام موجودیت کردند.

مهندس مهدی چمران برادر کوچکتر شهید مصطفی چمران ، استاد رشته معماری دانشکده فنی تهران ومسوول سابق بنیاد حفظ آثار وارزش های دفاع مقدس ، شاخص ترین فرد این گروه بود که سخنگویی آنان را نیز برعهده داشت . او « انتخابی آگاهانه ، عملکردی مسوولانه و شهری آباد » را به عنوان شعار محوری گروه مطرح کرد .

در اولین جلسه مطبوعاتی این گروه ، علاوه بر چمران ،‌دکتر عباس شیبانی نماینده ادوار گذشته مجلس واستاد دانشکده علوم پزشکی تهران ، نادر شریعتمداری عضو هیات علمی دانشگاه علم وصنعت ، نسرین سلطان خواه عضو هیات علمی دانشگاه الزهراء ، خسرو دانشجو عضو هیات علمی دانشگاه آزاد و حسن بیادی کارشناس ارشد صنایع نیز حضور داشتند.

سخنگوی ائتلاف آبادگران درمیثاق پنجگانه ، التزام به قانون اساسی و ولایت فقیه را « محکم ترین سند وفاق ملی » خواند وازتلاش برای ازبین بردن تبعیض وگسترش فرهنگ عدالتخواه ، ترجیح منافع ملی برمنافع شخصی وسیاسی ، صداقت درگفتار وسلامت در عمل وپایبندی به روال منطقی تصمیم گیری جمعیت واحترام به نظر اکثریت سخن گفت.

دردومین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر وروستا ۶۴ درصد کرسی های شوراها درسراسر کشور دراختیار نیروهای ائتلاف نوظهور آبادگران قرار گرفت . درتهران نیز تمامی ۱۵ کرسی شورای شهر به تسخیر آباد گران درآمد  و قبراق ترین چهره سیاسی دوم خرداد یعنی مصطفی تاج زاده تنها موفق به کسب رای اعتماد ۴/۱ درصد افراد واجد شرایط گردید.

آبادگران که صاحب اکثریت کرسی های شورای شهر تهران شده بودند، محمود احمدی نژاد را به عنوان شهردار تهران معرفی کردند و به این ترتیب نام احمدی نژاد، استاندار سابق استان اردبیل بر سر زبان ها افتاد.

آبادگران در دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۴) و انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) از محمود احمدی‌نژاد حمایت کرد.احمدی‌نژاد از سوی همین جریان به شهرداری تهران انتخاب شده بود.

———————————–

این مطلب در همشهری ماه شماره ۷۱ فروردین ۱۳۹۰ در صفحه ۴۷ منتشر شد.

حزب الله در ایران؛ایجاد انصار حزب الله به عنوان یک سازمان منسجم

5 آوریل 2011 بدون دیدگاه

پرونده شکل گیری حزب الله از دهه ۴۰ تاکنون:

گفتیم که حزب اللهی های رزمنده در دوران دفاع مقدس پس از پایان جنگ به شهرهای خود بازگشتند و با فضایی جدید مواجه شدند. ابتدا این نوع پوشش و حجاب جوانان بود که واکنش آنها را بر انگیخت. به فاصله کمی آنها به سمت مسائل فرهنگی و مطبوعاتی رفتند و ریشه مظاهر آنچه که تهاجم فرهنگی می دانستند را در سیاست های فرهنگی یافتند.

البته در دوران دفاع مقدس گروه‌هایی نیز تحت عنوان حزب الله در تهران اقدام به مقابله با بدحجابی می‌کردند که به دلیل اهمیت جنگ با مخالفت امام راحل روبه‌رو شدند. الله کرم از رهبران اصلی انصار حزب الله در باره حزب الله پس از خاتمه جنگ می گوید: با پایان دوران دفاع مقدس جامعه با دیدگاهی از سوی دولت روبه‌رو شد که منطبق بر توسعه اقتصادی شتابان بود که طی آن نگاه معنوی و آسمانی دوران دفاع مقدس به دیدگاه زمینی و دنیاگرا تبدیل شد.

گرچه ما مخالف دیدگاه تک بعدی آخرت گرایی محض و یا دنیا گرایی محض هستیم و معتقدیم دوران دفاع مقدس معنویت محور بود و در کنار آن به حل مسائل اقتصادی اجتماعی مردم نگاه ویژه داشت. به هر حال در این دوران ما با استحاله ارزش‌ها روبه‌رو هستیم به طوری که ارزش‌های دوران انقلاب و دفاع مقدس به صورتی بازتعریف شد که ماهیت ارزش‌ها تغییر کرد.

به عنوان مثال عدالت گرایی در استراتژی توسعه شتابان به هیچ وجه دیده نمی‌شد. از سوی دیگر ترویج اباحی گری در فرهنگ نیز سرعت گرفت. البته همه می‌دانند جامعه سرمایه محور به دنبال فرهنگ اباحی گری خواهد رفت. به این ترتیب انصار حزب الله در سال‌های ۱۳۷۱ و ۷۲ تشکیل شد تا با حضور در صحنه مخالفت خود را با فرهنگ اباحه و فاصله طبقاتی ناشی از توسعه اقتصادی شتابان اعلام نموده و از عدالت خواهی دفاع کند. ( موسس انصارحزب‌الله از لباس شخصی‌ها،نفوذی‌ها در انصار حزب‌الله، نیروهای خودسر و حمله به ابطحی می‌گوید/ خبرآنلاین/  ۸ خرداد ۱۳۸۹ /کد بازیابی: ۶۴۸۵۳)

خلاصه آنکه حزب اللهی های رزمنده با بازگشت به شهرهای خود، برای خود کارویژه جدیدی تعریف کردند و آن مسائل فرهنگی و امر به معروف و نهی از منکر بود. شاید واکنش ها و اعتراض های همین قشر بود که نهایتا به استعفای سیدمحمدخاتمی(وزیر ارشاد وقت) کمک کرد و لاریجانی را سر کار آورد! احتمالا ریشه اختلاف نظرهای حزب اللهی های امروز و خاتمی و جریان منتسب به او هم از همین دوران آغاز شد.

هیئتی که به نام رزمندگان اسلام از سال ۶۳ آغاز به کار کرده بود، در سال ۶۷ قوام یافت و پنج سال بعد به گروهی تمام عیار به نام انصار حزب الله بدل شد. مؤسسان این گروه ۱۸ نفر بودند. مدتی بعد چهار تن به رهبری حسین الله کرم از انصار جدا شدند و با تأسیس گروه‌هایی چون حزب الله و اتحادیه دانشجویان حزب‌الله کوشیدند  گفتمان غالب را در میان حزب اللهی های دهه شصت به دست گیرند. آنان حتی به انتشار نشریه‌ی شلمچه در برابر یا لثارت الحسین (ارگان رسمی انصار حزب الله) اقدام کردند.

در اوایل دهه ۷۰، موضوع جدیدی به دغدغه های حزب الله اضافه شد، یکی از حامیان جریان حزب الله در این باره می گوید: « تأسیس انصارحزب الله به برانگیختگی بازگشتگان از جبهه های دفاع مقدس نسبت به جلوه های شبیخون فرهنگی غرب مربوط می شد. ابتدا این برانگیختگی همانند دوران دفاع مقدس، موضوعاتی مثل بدحجابی برخی از زنان را هدف قرار می داد.

اما به تدریج بازتاب تهاجم فرهنگی در عرصه مطبوعات، کتاب ، سینما و تلویزیون، اذهان نیروهای حزب اللهی را به چاره جویی برای رفع معضلات کلان فرهنگی وامی داشت. چند سال پس از اجرای سیاست های اقتصادی دوران سازندگی نگرانی از فراموشی عنصر عدالت در برنامه ریزی ها نیز به دغدغه های فرهنگی این قشر اضافه شده بود. »( انصارحزب الله و جمعیت دفاع از ارزش ها/ مرتضى صفار هرندى/نشریه صبح صادق)

این مسائل دغدغه های اصلی گروهی بود که امروز ما آنان را تحت عنوان کلی «حزب الله» و عنوان سازمانی «انصار حزب الله» می شناسیم. بدوا، یعنی حدودا از سال ۶۸-۶۹ تا سال ۷۳، این گروه به طور غیر منسجم و پراکنده در برخی نقاط پایتخت دست به تجمعات اعتراضی می زد، تا اینکه انصار حزب الله رسما آغاز به کار کرد.

انصار حزب الله می آیند

این دغدغه ها وجود داشت، اما بروز و ظهور آن سازمان یافته نبود. به بیانی، آنها تجمعات پراکنده ای داشتند، اما این تجمعات با سازماندهی خاصی صورت نمی گرفت.  احساس نیاز به هماهنگی ، ایجاد تشکلی به نام «انصار حزب الله» را از سوی گروهی از جوانان متدین و دارای سابقه بسیجی و جبهه ای در پی داشت. نهایتا موسسه فرهنگی انصار حزب الله در ۲۹ آذر ۱۳۷۳ از وزارت ارشاد وقت مجوز فعالیت گرفت.

گفته می شود ۱۸ تن انصار حزب الله را پایه گذاری کردند؛ شناخته شده ترین اعضای انصار حزب الله در بدو تأسیس افرادی مثل حسین الله کرم، عبدالحمید محتشم(مدیر مسئول یالثارات الحسین)، مسعود ده نمکی، کاظم زاده، محمود ژولیده، حسین سازور، مسعود سلطان پور، حاجی بخشی،  و … بودند. نظرگاه های این گروه از مدت ها قبل در نشریه یا لثارات الحسین- که ابتدا در نماز جمعه تهران توزیع می شد- انتشار می یافت.

ارتباط با بدنه اجتماعی

ارتباط مستقیم این گروه با بدنه اجتماعی خود از طریق محافل ذکر اهل بیت و برخی از مداحان مثل حاج منصور ارضی صورت می گرفت. در کنار مداحان، استاید اخلاق و روحانیونی نظیر سیدعلی نجفی و حجت الاسلام پروازی نیز برای هوادارن سخنرانی می کردند. سیدعلی نجفی خیلی زود از دنیا رفت و پس از درگذشت مرحوم نجفی برادر وی برای این افراد سخنرانی می کرد.

به موازات مداحان و روحانیون در تهران، در قم نیز مرحوم حجت الاسلام سعیدی برای هوادارن نقش رابط انصار حزب الله با بدنه اجتماعی را ایفا می نمود.

پس از چندی و با شکست جریان راست سنتی و به قدرت رسیدن گروه مقابل انصار حزب الله د انتخابات سال ۷۶ و دوم خرداد و در خلال دوران پرالتهاب پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ پروازی سخنرانی های جنجالی بر علیه فعالیت های الله کرم و برخی دیگر از پیشگامان جریان موسوم به انصار حزب الله داشت.

پس از این سخنرانی ها، پروازی با تنی چند از هوادارنش به طور کلی سیاست را رها کرده و منزوی شدند. بنا بر برخی اطلاعات، ایشان در حال حاضر در مزرعه ای کار کشاورزی می کنند و کلا سیاست را رها کردند. امروز حامیان انصار حزب الله، جدایی پروازی از انصار و آن سخنرانی ها را ناشی از تمایلات و منویات گذشته او نسبت به جریان چپ مذهبی می دانند.

جریان قم

در این بین بد نیست که گریزی نیز به قم بزنیم. در همین اثناست که جریان قم نیز بروز و ظهور میابد. در شهر مذهبی قم به موازات تشکیل و قدرت یافتن انصار حزب الله در پایتخت، گروهی تحت عنوان حزب الله با پیشوایی مرحوم حجت السلام ایرانی ظهور می کنند.

در کنار حجت االاسلام ایرانی، چهره شاخص دیگری نیز حضور داشت؛ باقر خرازی. باقر خرازی که از بهترین شاگردان آیت الله مصباح یزدی به شمار می رود برادر صادق خرازی، مشاور ارشد سیدمحمدخاتمی، سفیر وقت ایران در سازمان ملل متحد، سفیر وقت ایران در فرانسه و…  باقر خرازی از سوی دیگر فرزند آیت الله خرازی به شمار می رود که از چهره های سرشناس قم و اصفهان است  و روابط بسیار خوبی با چهره های سیاسی داشته است.

این جریان بیشتر در حوزه مسائل فرهنگی ورود می کند. نفوذ جریان مزبور در روزنامه حزب الله هم به واسطه باقر خرازی رخ داد. جریان قم را بیشتر باید  ملهم از  آیت الله هاشمی رفسنجانی دانست.

ورود رهبران فکری

به انصار حزب الله تهران بازگردیم. در تهران انصار حزب الله با گذر از دوران تاسیس، به دنبال تغذیه فکری اعضای خود بود. ورود انصار حزب الله در موضوعات فرهنگی و سیاسی جدید و ارتباط دیرینه آنان با مقوله دفاع مقدس آنها را به دیدگاه های شهید آوینی و گروه روایت فتح و.. متمایل ساخته بود. به همین ترتیب بخشی از این افراد، ارتباطاتی را با دیگر روشنفکران مذهبی منتقد مدرنیسم مثل یوسفعلی میرشکاک، مهدی نصیری، سید محمد قائم مقامی و حسن رحیم پورازغدی برقرار کردند.

انشعاب در انصار

به تدریج اختلاف سلیقه در اعضای گروه انصار حزب الله ، آنها را به دو بخش تقسیم کرد. بدین ترتیب که عبدالحمید محتشم محوریت موسسه فرهنگی انصار حزب الله را همراه با افراد دیگری مثل مجتبی کشانی و …. به دست گرفت و حسین الله کرم همراهان خود را در قالب های جدیدی مثل اتحادیه دانشجویان حزب الله و هیئت سیاسی معنوی حزب الله و با شعار احیای معنوی سامان داد.

مسعود ده نمکی نیز به کار مطبوعاتی و انتشار نشریه شلمچه و سپس جبهه روی آورد. او مدتی بعد نشریه صبح را که پیش از آن مهدی نصیری آن را منتشر می کرد، برای تبلیغ ایده های عدالت خواهانه به کار گرفت. ( انصارحزب الله و جمعیت دفاع از ارزش ها/ مرتضى صفار هرندى/نشریه صبح صادق)

اوج فعالیت های انصار حزب الله

انصار حزب الله اگر چه تشکلی فرهنگی باشد، اما قاعدتا باید برای رسیدن به خواست های خود در عرصه سیاسی نقش بازی می کرد. اوج فعالیت های سیاسی انصار حزب الله در جریان انتخابات مجلس پنجم(اسفند ماه ۱۳۷۴) و انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۶ بود.

مشهور است که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۶، انصار حزب الله با نظر الله کرم، هفته قبل از دوم خرداد، نشریه ای چند برگی را در تیراژی وسیع  منتشر می کنند. نشریه حاوی تکه های ـ به زعم منتشر کنندگان ـ غیر اخلاقی و مبتذل کتاب ها و نشریاتی بود که در دوران خاتمی مجوز نشر گرفته بودند.

این تکه ها بعد از انتشار وسیع در نماز جمعه، به سرعت کپی شده و بار دیگر در هفته آخر انتخابات دوم خرداد توزیع شدند. اما سر انجام دوم خرداد برگزار شد و خاتمی رئیس جمهور ایران شد. این ضربه سنگینی برای جریان موسوم به انصار حزب الله بود.

هشت سال دولت خاتمی ادامه پیدا کرد، در این هشت سال انصارحزب الله که نتوانسته بودند کاندیدای مورد علاقه خود را در قامت ریاست جمهوری ایران ببینند بیکار ننشستند و به همان روالی که در دوران هاشمی به سایت های اقتصادی و فرهنگی انتقاد می کردند، انتقاداتی داشتند.

———————–

این مطلب در همشهری ماه شماره ۷۱ فروردین ۱۳۹۰ با تیتر: حزب الله به عنوان یک سازمان منسجم شهری در صفحات ۴۸ و ۴۹ منتشر شد.

چای شیرین و فسنجان، اخراجی های سه و جدایی نادر از سیمین

26 مارس 2011 ۷ دیدگاه

فسنجان غذای خوبی است! خیلی زحمت می برد و مقوی و سالم. اما نمیشود آن را صبحانه خورد. نمی شود به کسی بگویید چای شیرین و نان و پنیر نخور، به جایش بیا فسنجان بخور.

من سعی میکنم در مورد مسائل فرهنگی و هنری زیاد اظهار نظر نکنم. به دو دلیل عمده:

یک: خودمو صاحب نظر این حوزه نمیدونم و سوادی در این خصوص ندارم که بشه باهاش اظهار نظر کرد.

دو: جو خیلی خاله زنکی است.

اما خیلی از مسائل فرهنگی و هنری، مثل مسائل اجتماعی، ورزشی، مذهبی، سیاسی، غیر سیاسی و.. در مملکت گل و بلبل و مرز و بوم پر گهر ما چیزی هستند، جز عنوانی که یدک می کشند.

این روزها که ماجرای اخراجی های سه و واکنش ها و حاشیه هاش را میبینم، به شدت یاد ماجرای مهران مدیری و قهوه تلخ می افتم. هر چند سری قبل به درصد خیلی بالا فحش ـ ناموس و پدر و مادر ـ خوردم(اینجا یا اینجا) اما بگذارید این رو هم بنویسیم، بد نیست. خصوصا در این بیکاری تعطیلات عید!

من فکر میکنم که امثال مسعود دهنمکی با امثال مهران مدیری اشتراکاتی دارند.

هر دو میدانند چطور از آب گل آلود ماهی گیری کنند. این هر دو تخصص خاصی در سر کار گذاشتن برخی از معترضان موسوم به سبزها را دارند.

سبزها و معترضان و ناراضیان برای هر دو حکم  درآمد بالقوه ای را بازی میکنند که تنها باید آنها را بالفعل کرد.

مدیری از طریق “ادعای” حمایت از معترضان و عبور از خط قرمز ها و حمله به احمدی نژاد و اصحابش (آنهم درصدا و سیما یا با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت فخمیه احمدی نژاد!!! )

دهنمکی از طریق تمسخر و مسخره کردن معترضان! دهنمکی میداند معترضان برای اینکه او را به چالش بکشند، باید اثرش را ببیند. ایجاد موضوع داغ در بالاترین، انبوه پی ام های سند تو آل و… نهایتا به سود کیست؟ مشخص است دهنمکی.

اخراجی های یک خوب سود کرد، اخراجی های دو اما زیاد جالب نبود. اخراجی های سه هم احتمالا زیاد جذاب نیست. اما های و هوی جماعت سبز و معترض و مطرح کردن آن در حد یک اثر فوق العاده که به جنبش سبز حمله کرده، بی شک میتواند مخاطب و فروش خوبی برای اخراجی های سه درست کند!

فیلم ۳۰۰، علیه ایران بود. حتما در آن دوره خاطرتان هست که سی دی فروش های کنار خیابان، یکی از محصولات تاپشان همین ۳۰۰ بود!

امروز اگر کاریکاتوریستی در هلند را هیچ کس نشناسد، کافیست که یک کاریکاتور علیه مسلمانان بکشد، این کافی است تا او به صدر اخبار برود.

در واقع از نظر اقتصادی و فروش محصول، فیلم ۳۰۰ ، مجموعه قهوه تلخ و اخراجی ها همگی از یک شیوه بهره می برند.

باور کنید روزنامه کیهان را آنطور که در تحریریه روزنامه های اصلاح طلب میخوانند، در خود روزنامه کیهان نمی خوانند. میخوانند چون میخواهند گاف پیدا کنند.


باور کنید آنقدر که سبزها میروند اخراجی های سه را ببینید، در اطراف آن بنویسند و پوسترش را توزیع کنند، خود هواداران دهنمکی نمیکنند.

یک عده خنثی هستند که اصلا نه این طرفی و نه آن طرفی هستند، میخواهند شب عیدی خوش بگذرانند! اما اضافه بر انها را سبزها به گیشه می فرستند!

دهنمکی حالا رانتی هم دارد، سبزها علیه او صف آرایی کردند و او می تواند از صدا و سیما، یگانه رسانه فراگیر مرز و بوم پر گهرمان نهایت استفاده را هم ببرد.


دهنمکی یک سری مخاطب داشته، دارد و خواهد داشت. مخاطب دهنمکی امثال من و شما نبوده، مخاطبش همان کسانی هستند که از شنیدن فحش های رکیک و شوخی های مبتذل عشق میکنند و کنار خانواده قهقهه می زنند.

چه کارش داشتید، حالا شما انقدر گفتید و گفتید که مخاطب خاکستری را هم مجبور بکنید برود و ببینید که چه چیزی ساخته که اینطور سبزها را سوزانده!

بگذریم…

از طرف دیگر، مسعود دهنمکی به مراتب شان بالاتری از مهران مدیری دارد(نه در حوزه مسائل فنی و…) اما چرا؟

– مسعود دهنمکی خط و ربط و سمت و هدفش را صاف بیان میکند و طبیعتا در جهت هدف خود حرکت میکند. شما از مسعود دهنمکی انتظار ندارید که بیاید و در مدح جنبش سبز یا چیزی شبیه به آن فیلم بسازد؟ او خودش ازعان میکند که سینما برای او عرصه جهادی است که یک روز روی موتور بوده و چفیه به گردن، حالا روی صندلی است و عینک به گردن!

هرچند این تفکر مخالف من هم باشد، اما صداقتش برای من ستودنیست!

اما مهران مدیری چطور؟ نیمه آبانماه امسال، زمانی بود که من واقعا احساس ضعف کردم، احساس کردم که چقدر آدم ها می توانند حقیر باشند! تماشای بیش از ۸۰۰ کامنت در سایت های آینده، بالاترین همین وبلاگ خودم و… که بعضا با فحاشی های نامناسب همراه بود و آن هم از یک ای پی و ای پی های مشابه که بیش از ۱۵ تا از آنها،  مشخصا با پرس و جویی که کردم معلوم شد احتمالا مربوط به دفتر یکی از مجلاتی بوده که من هم در آن فعالیت می کردم واقعا دردآور بود.

مهران مدیری یک روز در شب چله چلچراغ حاضر میشود، روز دیگر ادعا میشود در فلان محفل نبوده، روز دیگر گفته میشود صدا و سیما را تحریم کرده و…

هرگز اظهار نظر یا مصاحبه یا سوگیری مشخصی نکرده و حواریون او، مهران مدیری را داخل یک حریم قدسی کردند و از قول او حدیث نقل می کنند! که بله، مدیری صدا و سیما را تحریم کرده، مدیری با سبزهاست و..

فسنجان جایگزین چای شیرین و پنیر!


از طرفی، چرا باید این اصرار وجود داشتبه باشد که جدایی نادر از سیمین جایگزین اخراجی های سه شود! خب این دو اثر از نظر من که خبرنگار حوزه هنر هم نیستم هیچ شباهتی به هم ندارند.

نه ژانر آنها یکیست، نه سطح بازیگران آن، نه کارگردانش، نه و… خب طبیعی است که مخاطب اخراجی های سه که به سینما می رود تا فحاشی های رکیک و شوخی های زننده چاله میدانی دهنمکی را بشنود علاقه ای ندارد یک اثر فاخر مثل جدایی نادر از سیمین را تماشا کند! در جهت عکس هم این صادق است.

من منتظر پایان تعطیلات نوروز هستم تا این تیتر را در کیهان ببینیم: «علی رغم دست و پا زدن اعضای فرقه (یا فتنه)سبز اخراجی های سه با فروش انقلابی صدر نشین فروش شد» یا چنین چیزی.

برای این تیتر و یادداشت احتمالی نویسنده کیهان، آن نویسنده هیچ مسئولیتی ندارد، مقصر مستقیما خود گردانندگان این بازی بودند.

در واقع همین فردا روز به عنوان رفراندوم  تعبیر می شود. که ببینید هواداران جنبش سبز اینقدر بودند، هواداران احمدی نژاد اینقدرو…

انگار شما بگویید آی مردم، برای هواداری از جنبش سبز فردا به بازی استقلال و پرسپولیس نروید !

نتیجه مشخص است! همه میروند.

اینهمه از تلوزیون و صدا و سیما قطعه و فیلم و نشست و … علیه سبزها برگذار شده، در کدامیک مردم تلوزیونشان را از پنجره بیرون پرت کردند، در کدامیک اصلا کسی کانال را عوض کرده.

خود آن دوست عزیز، که تکه های آن نشست را ضبط کرده و روی نت آپلود کرده است، خب برنامه را دیده که ضبطش کرده و آپلود کرده!

من فکر میکنم این بدترین اشتباهی بود که سبزها می توانستند انجام بدهند.

****************

دلنوشته: یاد مهران مدیری کردم، چیزی که خیلی وقت بود دوست داشتم بنویسم و حالا بهانه اش را هم دارم.  نیمه آبانماه تا اواسط دیماه  سال قبل بدترین دوره کاری سال ۸۹ من بود. فحش بود که نثار ما شد و از این ور آن ور میشنیدیم. چرا؟ به خاطر این عبارت ها و جملات:

آقای مهران مدیری و قهوه تلخ، که این روزها اسطوره محافل معترض و منتقد دولت شده اند، همان عزیزانی هستند که روزی در مجموعه های قبلی، جریان تحصن اصلاح طلبان در مجلس ششم را آن طور به تمسخر کشیدند.

غرض این چند سطر و البته نگارنده، خدای ناکرده توهین به شخصیت ارزشمند و هنرمند جناب آقای مهران مدیری، کارگردان خوب کشورمان نیست.

بحث سر همان است که در ابتدای مطلب نیز به آن اشاره کردیم: اسطوره هایی که ساخته می شوند، اما چون خودشان قامتشان را نساختند، ممکن است روزی برای کاری که ناگزیر از انجام آن هستند و به نادرست آنها را بی نیاز از انجام آن کارها دانستند و معرفی کردند، فرو بریزند.

حتما دسترسی هایی به تحلیل گران خارق العاده، که کاراکترها را شبیه به این مسئول و آن مسئول می کنند، وجود دارد، جلوی آنها را بگیرید و به مردم بگویید، یک هنرمند هستید، نه بیشتر. شما تنها نقش بلوتوس کبیر(کلاهبردار یونانی) را بازی می کنید، برایشان بگویید که واقعا بلوتوس نیستید.

فحاشی ها شروع شدند. زیر مطلب در اینده می توانید نمونه های آن را ببینید، در همین وبلاگ هم چندتایی هست!

اما در نیمه دیماه اتفاق افتاد. سی دی تحت عنوان «بمب خنده» در جامعه منتشر شد. سلطنت طلب ها و … بعد از آن سی دی کذایی بود که همان عزیزانی که صبح تا شب بخش های به قول خودشان سیاسی(!) قهوه تلخ را این ور و آن ور انتشار میدادند و به نکته سنجی مدیری مرحبا میگفتند، ۱۸۰ درجه تغییر موضع دادند و شروع کردند به انتقاد از مدیری، انتقاد که چه عرض کنم، با خاک یکسان کردن.

آهنگ رپ خواننده ای به نام تسلا هم بیرون آمد که در آن مدیری را مزدور معرف کرده بود و دریایی از پست های وبلاگی علیه مدیری و… و بعد هم قهوه تلخ ما سرد شد و از دهن افتاد!

از همان روز که دیدم بی خودی الملک و دامبول السلطنه شدند همزاد فلانی و فلانی در قهوه تلخ، همان وقت که فروش بالای مجموعه را دیدم، به خودم گفتم جایی مدیری باید وفاداریش را ثابت کند و آن نوشته را نوشتم که ای کاش نمی نوشتم!

البته مدیری و تیم او که زیر بار نرفتند و گفتند اثر برای سال ۸۷ است. خوب است که اصل کار را تکذیب نکردند، یعنی چنین اثری ساخته شده، اما برای سال ۸۷ بوده و لو رفته. در واقع مدیری از لو رفتن سی دی شکایت دارد، شاید چون نتوانسته درآمد لازم را از آن برداشت کند، در مورد اصل ماجرا و انتقادها هم پاسخی نداده است.

بگذریم از اینکه ترکیب بازیگران و اینکه مدیری از کدام مجموعه با بعضی از ازیگران مچ شده نشان میدهد تاریخ واقعی اثر چه زمانیست و… شما بگیرید همان ۸۷، بازهم در اصل ماجرا تاثیری ندارد.

جهت اطلاع عزیزان و خبرنگاران فرهنگ و هنر و سینه چاکان این عرصه باید عرض کنم که به زودی و در سال ۹۰ و ۹۱  باید منتظر شاهکار دیگری از مدیری هم باشند. این هم مثل همان قبلی، سندی ندارد، منتظر باشید و ببینید «فقط یک حس» است!